آرامش و پرواز روح Relax and Flying Spiri

متن مرتبط با «باشد» در سایت آرامش و پرواز روح Relax and Flying Spiri نوشته شده است

کی شعر تر انگیزد خاطر که حزین باشد؟ یک نکته ازین معنی گفتیم و همین باشد(۱۶۱)

  • جان اندوهگین شعر با طراوت نمی‌سراید، یک نکته از حقیقت دریافت، بیان کردیم و تمام سخن همین است( خانلری: شعر خوش)۲- از لبان یاقوتی تو اگر نشانی بیابم چون انگشتری امان نامه، صد برابر پادشاهی سلیمان را خواهم داشت( ژرفای عشقت، محافظم در برابر همه تاریکی‌هاست و ارزانی بخش سلطنتی جاودان)۳-ای دل عاشق! از سرزنش حسودان دلگیر نشو، اگر دقیق بازنگری کنی، رشد و پویایی تو در این است( ایهام حسود: شیطان- در سرای دنیا، رشدها با رویارویی تاریکی و روشنایی است)۴- ( لسان الغیب در پاسخ حسودان) از قلم خیال انگیزم، هر کسی نمی‌تواند فهم درستی داشته باشد، اگر صورتگر ماهر چینی هم باشد، تصویرش خطاست.۵- برای یکی جام شراب و برای دیگری خون دل پسندیدند، در دایره سرنوشت اوضاع چنین است(شراب در برابر خون دل به معنای حال خوش)۶-سرنوشت برای گلاب و گل چنین رقم زده است که گلاب چون محبوبی زیبا در چرخش باشد و گل( که اصل گلاب است) در پرده غنچه باشد(گل را معمولا شاهد بازاری خوانده‌اند و گلاب را پرده نشین شیشه. شرح شوق، ۲۱۷۷)۷- این گونه نیست که رندی از خاطر حافظ گم شود، این پیشینه ازلی تا ابد پابرجاست(رندی همان عهد الست است)دکتر مهدی صحافیانآرامش و پرواز روح بخوانید, ...ادامه مطلب

  • خوش آمد گل وزان خوش‌تر نباشد که در دستت به‌جز ساغر نباشد(۱۶۲)

  • به بهار( زنده و زنده کننده)و گل‌های چشم‌نوازش خوشامد می‌گوییم، که حال خوشی بهتر ازین نیست و مناسب این خوش‌دلی جز ساغر شراب نیست.۲- لحظه حال خوش را بسیار غنیمت شمار، که همیشه در صدف دل، شاه مروارید حال خوش نیست.۳- در گلستان بهاری شراب را غنیمت شمار، که عمر گل کوتاه است.۴- تو که جام طلایی را از شراب یاقوتی( حال خوش) پر کرده‌ای، به آنکه طلا ندارد( مس وجودش هنوز طلا نشده) ارزانی کن.۵- ای پیر! بیا تا از خمخانه ما شرابی خوری که در چشمه کوثر بهشت نیست( اوج حال خوش لسان الغیب را به دو ادعای بزرگ واداشته: ۱ - شرابی بالاتر از شراب بهشتی۲- ارزانی کردن این شراب به پیر. همچنین ادامه بیت ۴ می‌تواند باشد برای پیر مدعی)۶- اگر با ما مشق عشق می‌کنی، دفتر دانش را به آب بشوی! عشق را در دفتر دانش نخواهی یافت(دانش و ایمان نردبان است و توقف روی آن خطا)۷-پس از من بپذیر و دل در زیبارویی ببند که زیبایی حقیقی دارد نه آرایش ساختگی!۸- پروردگار محبوبم! شرابی ارزانی‌ام کن که سردرد و خماری ندارد.شراب عشق بنوشیم و بار عشقم کشیمچنانکه اشتر سرمست در میان قطار... ز هر چه غیر خدا شکوفه کنداز آنکه غیر خدا نیست جز صداع و خمارمولانا غزل ۱۱۳۵۹- من از عمق جان پذیرای سلطان اویسم(آل جلایر در بغداد. ایهام: اویس قرنی) گرچه او یادی از چاکرش نکند.۱۰- سوگند به تاج پادشاهی‌ اش که زینت بخش جهان است، خورشید نیز در خور این تاج نیست.۱۱- کسی بر شعر حافظ خرده می‌گیرد که در گوهر جانش لطافت نیست.دکتر مهدی صحافیانآرامش و پرواز روح بخوانید, ...ادامه مطلب

  • نقد صوفی نه همه صافی بی‌غش باشد ای بسا خرقه که مستوجب( خانلری: شایسته) آتش باشد(۱۵۹)

  • دستاوردهای صوفیان همه زلال و روشن نیست، دلق صوفیانه بسیاری است که آتش و خشم خداوند را در پی دارد.( تصوف زلال: قبل از حمله مغول با گنجینه‌ هایی چون اسرار التوحید، کشف المحجوب، تفسیر کشف الاسرار و ‌‌‌‌...)۲- صوفی ما که از دعای سحرگاهان بیخود شده است، ببین تا شبانگاه حال خوشش پابرجاست؟!۳- پس بهتر آن است که آزمون خدایی(مواجهه با اولیا و ...) به میان آید و آنکه ناصافی است، رسوا شود.۴- اگر زیبایی رخسار ساقی این گونه پارسایی را برآب می‌زند(ایهام: زیبایی را بر چهره چون آب می‌زند) صورت عاشقان بسیاری با اشک خونین نقاشی خواهد شد.۵- در طریق عشق، نازپروردگان ناکام خواهند ماند، فقط کار رندان بلاکش است.۶- دنیای فرومایه ارزش ناراحتی تو را ندارد، به شراب روی آور( خانلری: باده بخواه)برای دل آگاهان، تشویش زیبنده نیست( با توجه به طبقات دل در غزل ۱۵۷ نگرانی‌های آگاهان در ژرفای دل نیست)۷- (با توجه به‌ ارزش شراب حال خوش) دلق و سجاده‌ام را هم به ساقی خواهم داد، اگر آن شراب از دست ساقی زیباروی باشد‌.دکتر مهدی صحافیانآرامش و پرواز روح بخوانید, ...ادامه مطلب

  • خوش است خلوت، اگر یار، یار من باشد نه من بسوزم و او شمع انجمن باشد(۱۶۰)

  • وه! چه زیبا خلوتی است یکی شدن من با معشوق! نه سوختن من در فراق و جلوه گری‌اش برای همگان.۲- (پس از سلطنت عشق) انگشتر پادشاهی سلیمان( اسم اعظم- مهین- بر آن بود و بر جن و انس حکم می‌راند)را به هیچ می‌گیرم، همان که دیوی بر آن دست پیدا کرد و چیرگی سلیمان از میان رفت.۳-خدایا مپسند که در حریم وصالت، رقیب آشنای دیدار گردد و من محروم شوم(دیدار و یگانگی با حق موهبت الهی است- وادی فقر وفنا')۴-به همای، پرنده خوشبختی بگو: هرگز سایه سعادت بر آن سرزمین(خانلری: بر آن دیار) نیندازد که طوطی از کلاغ کم‌بهاتر باشد(نکته مهم بناشدن جامعه آرمانی: جامعه از آن روزی زمین می‌خورد که بزرگان و هنرمندانش را زمین می‌زند- این نکته در دوره تمدنی ایرانی- اسلامی رعایت می‌شده و اکنون در جهان پیشرفته )۵-نیازی به ابراز شوق نیست، سوزش آتش عشق از سخن آدمی زبانه می‌کشد.(خانلری:حال آتش دل)۶- هیچ‌گاه عشقت از سرم نخواهد رفت، چونان غریبی که پیوسته دل در گرو وطن دارد.۷- اگر در شرح حال عشق به‌سان سوسن ده زبان پیدا کنم، در برابر تو همانند غنچه مهر سکوت بر لبم و مزمزه کننده دیدار.دکتر مهدی صحافیانآرامش و پرواز روح بخوانید, ...ادامه مطلب

  • هر که را با خط سبزت سر سودا باشد پای ازین دایره بیرون ننهد تا باشد( ۱۵۷)

  • هر که را با زیبایی گونه‌هایت و موهای لطیف تازه رسته آن، سودای عشق درگیرد، تا زنده هست از دایره فرمان عشق( و فرمانبرداری معشوق) بیرون نرود‌.۲- آنگاه که چون لاله سر از خاک گور بردارم، داغ عشق در حقیقت جان و ژرفای دل هویداست(نجم رازی: هفت طبقه دل: صدر، قلب، شغاف، فواد، حبه‌القلب، سویدا و مهجه‌القلب. سویدا: طور ششم و آن معدن مکاشفات غیبی و علوم لدنی است و منبع حکمت و گنجینه خانه اسرار الهی و محل علم اسما... مرصاد العباد، ۱۹۷)۳- ای گوهر زیبا و یگانه! کجایی؟! از غم عشقت چشم همه مردم از اشک چون دریاست!( در این بیت و بیت اول و تا حدودی بیت ۶ عشق عرفانی مورد نظر است و معشوقی که همگان با کشش درونی خالق و مخلوقی به دنبالش هستند)۴- اگر خواهان تماشا و نشستن لب جوی هستی، بیا در کنارم که از عشقت، از پای هر مژه‌ام آب جاری است.۵- چون گل از پرده غنچه و چون شراب از خم( خانلری: چون دل من)، لحظه‌ای بیرون آی و به دیدار شتاب کن، که شاید دیدار دیگری فراهم نشود.۶- سایه گسترده موهای زیبایت همیشه بر سرم باشد! که آرام جان عاشق در خنکای این سایه است.۷-چشمان زیبایت از روی ناز به حافظ نگاهی نمی‌اندازد، آری بی اعتنایی ویژگی چشمان خمار زیبای توست‌.دکتر مهدی صحافیانآرامش و پرواز روح بخوانید, ...ادامه مطلب

  • من و انکار شراب این چه حکایت باشد؟! غالبا این قدرم عقل و کفایت باشد(۱۵۸)

  • چه حکایت غریب و باورنکردنی است، انکار شراب ازسوی من( پس از چشیدن طعم وقت و حال خوش) این قدر عقل و کاردانی دارم که چنین نکنم.۲-راه میخانه عشق را به درستی نشناخته بودم، وگرنه هرگز از این شراب پرهیز نمی‌کردم.۳- زاهد و خودبینی ونمازش، و من با شراب حال خوش و نیازم، تا تو ای معشوق دیرین، کدام را انتخاب می‌کنی و می‌پرورانی؟!(بی‌تردید نیاز؛ رند از ره نیاز به دارالسلام رفت)۴-عشق و حال خوشش در گرو هدایت اوست و زاهد از رسیدن به شاهراه رندی معذور است.۵- من که هر شب در حال خوشم، با نوای دف و چنگ، راهزن پارسایی‌ام، اکنون سر به راه شوم، این چه حکایتی است؟!۶-(و سرانجام بدان!) در تسلیم پیر مغانم که از نادانی(خودبینی و دین ظاهری) رهایی‌ام داد، پیر ما آنچه انجام دهد عین توجه حق است(خانلری: عین ولایت باشد)شمس تبریزی: معنی ولایت چه باشد؟ آنکه او را لشگرها و شهرها و دیه‌ها؟نی، بلکه ولایت آن باشد که او را ولایت باشد بر نفس خویشتن، و بر احوال، صفات، کلام و سکوت خویشتن و قهر در محل قهر و لطف در محل لطف.( مقالات ۸۶- ۸۵)۷- و دیشب از ناراحتی خوابم نبرد، که یار همراهی(خانلری: حکیمی) می‌گفت: مستی و سرخوشی حافظ جای گلایه دارد!دکتر مهدی صحافیانآرامش و پرواز روح بخوانید, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها