آن زیادهگو به رهایی و عشقورزی من خرده میگیرد و با این کار به رازهای غیبی که در عشق ورزیام نهفته است اعتراض میکند.۲- تو به اعتلایی که در راز عشق هست بیاعتنایی و تنها به نقصان گناه مینگری، آری هر که بیهنر باشد فقط عیبها را میبیند( خانلری: صدق محبت-حافظ گناه عشق ورزیاش را میبیند اما با کیمیاگری از آن عشق حق را به دست میآورد)۳-(پس این را بدان) که حوری بهشتی آن لحظه بوی خوش دارد که عطر میکده ما را در گریبان داشته باشد.۴- نازهای ساقی ما چنان راه دل اهل اسلام را میزند، که ازین شراب مگر صهیب(صحابی رومی پیامبر که شهره پاکدامنی بود) کند.۵- کلید گنج خوشبختی و کمال آدمی، مورد پذیرش بودن سالکان است و تردیدی در این نکته روا نیست( خانلری:مباد کس-به پذیرش عوام و این فضول نیازی نیست)۶- شبان وادی ایمن(جانب راست کوه طور و مکان میقات موسی)آنگاه به مراد سلوک میرسد، که از دل و جان خدمت پیری چون شعیب را به پایان رساند.۷- آنگاه که حافظ به فراز و نشیب جوانی و پیریاش مینگرد، اشک خونین از چشمانش جاری میشود(پیچیدگی و مرارت راه سلوک و راز غیبی نهفته در عشق)دکتر مهدی صحافیانآرامش و پرواز روح + نوشته شده در جمعه ۱۴۰۲/۰۷/۲۸ ساعت ۷:۲۱ ب.ظ توسط مهدی صحافیان | بخوانید, ...ادامه مطلب