شیخ الاسلام گفت: که بوبکر دقی گفت: کی به نصیبین شدیم مهمان سمیعی، وقت خوش* بود و قوال خوش بود، هیچ بیگانه نبود، هیچ جوشی نمیبود و همه آرامیده بودند. سمیعی گفت وقت* طبیب و قوال طبیب و در ما تضادی نیست پس این خمود چیست؟ دقی گوید که گفتم: وقت* ما فراتر از آسمان است. سمیعی گفت: چون میگویی؟ گفتم اینچه او میخواند همه از من و از توست هموار میآید، کی من و تو در تصوف من کجا بود، صوفی را جز از یک نبود. حالی پدید آمد و شوری که همگان جامه میدریدند و میافتادند و بانگ میکردند، هیچکس نبود مگر که جامه دریده بود.(طبقات الصوفیه بخش 152)دیگر چون در خانقاهی روند گویند باید که مسافر دست راست خالی دارد. بنای این بر آن است که رسول فرمود که مسلمانی به مسلمانی رسد که دست راست او بگیرد که هیچ دو مسلمان به هم نرسند که دست یکدیگر نگیرند، الا که حق تعالی بر هر دو رحمت کند، از آنروی دست راست به وقت رفتن در خانقاه تهی دارند، تا این سنت از ایشان فوت نشود و از آن محروم نمانند.دیگر آنکه چون مرید را در سماع وقت خوش* شود سنت آن است که پیش مقدم خود رود و روی در پای او بمالد و این شکر نعمت است که هیچ نیست برابر هدایت و هیچ شکر نیست کاملتر از سجود و مبتدی را راه جز بر هدایت حق تعالی نیست به واسطه منتهی.(مناقب الصوفیه -بخش 17)دکتر مهدی صحافیانآرامش و پرواز روح + نوشته شده در شنبه ۱۴۰۲/۰۷/۲۹ ساعت ۹:۱۱ ق.ظ توسط مهدی صحافیان | بخوانید, ...ادامه مطلب