مردم از پیر و جوان در زمان عمر ( خلیفه دوم مسلمانان) برای دیدن هلال ماه رمضان بالای کوهی رفته بودند.ناگهان با کمال تعجب پیر مردی گفت این هلال ماه است.همه نگاه کردند هلالی ندیدند."عمر" جلو رفت دید تار سفید ابروی پیرمرد پایین افتاده؛ باعث این خیال شده است و موی ابروی او را راست کرد.چون که مویی کژ شد او را راه زدتا به دعوی لاف دید ماه زد119وقتی یک موی او ناراست شد؛ این ناراستی راهزن او شد.موی کژ چون ,دریافتهای,دفتر,مثنوی,جستجوی,هلال,رمضان,بندگی,خیال,پیرمردی,دیدن,هلال ...ادامه مطلب