(در اضطراب از دست دادن حال خوش و یا در تشویش به دست نیاوردن آن)اگر شراب نتواند غم از دلمان بزداید، خطر و هراس حوادث، اساس وجودمان را به باد خواهد داد.و اگر عقل با مستی و بیخودی لنگر نکشد، چگونه کشتی را از میان طوفان بلا ببرد؟!(شراب عشق باید عقل را مست کند تا تدبیرکند برای رهایی از آشوبهای جهان وگرنه خرد در وهله اول رویارویی بلاها عقب مینشیند)۳- فریاد که زمانه غایبانه با ما نرد میبازد( همزمان همه را میبرد)، و هیچ کس نتوانسته یک دست ازین فلک دغل باز ببرد.۴-گذار آدمی در این جهان بر تاریکی( ذات جهان- نسبی بودن همه چیز) است، پیر و راهبری چون خضر آرزو میکنم، مبادا که این آتش حرمان و دوری آبرویمان را بریزد( آب ایهام به آب حیات)۵-دل عاشق بیطاقتم، به این خاطر شوق چمن دارد، که باد صبا با نواختنهای( بیماری صبا) آرامش بخشش، جانم را از نابودی نجات دهد.۶- من طبیب حضرت عشقم، پس باده بریز که این معجون شفا بخش با بیخودی، آسایش خاطر آورد و اندیشه هایی که جان را به اسارت می کشند را از میان برمیدارد.۷-سوخت حافظ در غم عشق و در این دنیای تاریک و هیچ کس بهر خدا پیامش را به معشوق نرساند!دکتر مهدی صحافیان آرامش و پرواز روح بخوانید, ...ادامه مطلب