آرامش و پرواز روح Relax and Flying Spiri

متن مرتبط با «ادامه داستان عشق واحساس من» در سایت آرامش و پرواز روح Relax and Flying Spiri نوشته شده است

زندگی چیست؟ ( ادامه تصویرها 10)

  • زندگی دریافت موج‌های شوق است!چه از خود یا دیگران، چه از آدمی یا آفریده دیگر، چه مشاهده یا احساس! + نوشته شده در دوشنبه ۱۴۰۳/۰۲/۰۳ ساعت ۱۲:۵۰ ب.ظ توسط مهدی صحافیان  |  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • منجنیق نیستی

  • منجنیق‌های درد!می‌دانم برای رهایی‌ام آمده‌اید،اما به آتش می‌اندیشم که کی گلستان می‌شود؟! 28 اسفند 1402دکتر مهدی صحافیانآرامش و پرواز روح + نوشته شده در دوشنبه ۱۴۰۲/۱۲/۲۸ ساعت ۲:۳۹ ب.ظ توسط مهدی صحافیان  |  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • واعظان کاین جلوه در محراب و منبر می‌کنند/ چون به خلوت می‌روند آن کار دیگر می‌کنند(۱۹۹)

  • واعظان ریاکار که این گونه در محراب و منبر مسجد خودنمایی می‌کنند، وقتی به خلوت می‌روند همان کارهایی که دیگران را از،آن منع می‌کنند انجام می‌دهند.۲-مشکلی دارم، از فقیه حاضر در مجلس بپرسید که چرا آنان که مردم را به توبه دعوت می‌کنند، خودشان توبه نمی‌کنند؟!۳- آری گویا روز جزا را باور ندارند که این گونه در کارهای حق، ریا و دورویی می‌کنند.۴- خدایا! این تازه به دوران رسیده‌های مدعی را بر سر جای خودشان بنشان که به داشتن غلام ترک و مرکب خوب، فخر می‌فروشند.۵- ای آنکه از روی نیاز و درد به خانقاه آمده‌ای! برخیز مشتاقانه به دیرمغان رویم که آنجا آبی گوارا می‌دهند که دل‌ها را بی‌نیاز می‌کنند- خانلری: می‌دهند آبی و-(خواجه عبدالله: غنا توانگری است. جمله آن سه چیز است. غنای مال، خوی و دل-صد میدان، ۶۴)۶-زیبایی شیرین و تمام نشدنی‌اش هر چه عاشقان را ‌می‌کشد، باز گروه دیگری به شوق مردن از غیب سر بر‌می‌آورند.۷- آری ای فرشته تو هم بر درگاه میخانه عشق تسبیح‌گوی باش! که آنجا خاک آدم را با عشق می‌آمیزند( در غزل ۱۸۴ گذشت که فرشته را به درون میخانه راه نیست)۸- بامدادان فریادی از عرش برخاست، خرد( در معنای گوهر خداوندی و عرشی)گفت: آری صدای قدسیان است که شعر حافظ را از بر می‌کنند.( خانلری: وقت صبح)دو بیت اضافه در نسخه خانلری:بنده پیر خراباتم که درویشان اوگنج را از بی‌نیازی خاک بر سر می‌کنندخانه خالی کن دلا تا منزل سلطان شودکاین هوسناکان دل و جان جای لشگر می‌کننددکتر مهدی صحافیانآرامش و پرواز روح + نوشته شده در جمعه ۱۴۰۲/۱۰/۲۲ ساعت ۹:۵۷ ب.ظ توسط مهدی صحافیان  |  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • عشق و درک لحظه- سهراب درک لحظه و عشق را در هم می‌تند

  • و عشقسفر به روشنی اهتراز خلوت اشیاست.و عشقصدای فاصله هاست.صدای فاصله‌هایی که- غرق ابهامند- نه،صدای فاصله‌هایی که مثل نقره تمیزندو با شنیدن یک هیچ می‌شوند کدر.همیشه عاشق تنهاست*و دست عاشق در دست ترد ثانیه هاست*و او و ثانیه‌ها می‌روند آن طرف روز.و او و ثانیه‌ها روی نور می‌خوابند*و او و ثانیه‌ها بهترین کتاب جهان رابه آب می‌بخشند.و خوب می‌دانندکه هیچ ماهی هرگزهزار و یک گره رودخانه را نگشود.و نیمه شب‌ها، با زورق قدیمی اشراقدر آب‌های هدایت روانه می‌گردندو تا تجلی اعجاب پیش می‌رانند( هشت کتاب/مسافر)*تنهایی عاشق همراه فراق سازنده است. او با درک لحظه و ثانیه‌های ترد و شاداب و خوابیدن بر بستری از نور، چه شوقی در هستی افکنده!دکتر مهدی صحافیانآرامش و پرواز روح + نوشته شده در پنجشنبه ۱۴۰۲/۰۹/۱۶ ساعت ۹:۴ ب.ظ توسط مهدی صحافیان  |  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • سمن‌بویان غبار غم چو بنشینند، بنشانند پری‌رویان قرار از دل چو بستیزند، بستانند(۱۹۴)

  • زمانی که معشوقان یاسمن بو، در کنارت بنشینند غبار غم را فرومی‌نشانند، اما چون به ستیزه برخیزند آرام و قرار از دلت خواهند گرفت.۲- چون دلهای عاشقان را به فتراک ستم بر اسب ببندند بسته‌اند و چون گیسوان خوشبو را باز کنند جان‌ها را آشفته و پراکنده می‌کنند.۳- (از ناز و زیبایی)اگر در مدت عمر، یک لحظه هم‌نشینمان شوند برمی‌خیزند، اما پس از برخاستن آنها، نهال‌های شوق در جانمان نشانده می‌شود.۴- به اشک‌ عاشقان گوشه‌گیر اگر نظری بیفکند مروارید یافته‌اند و پس از آن اگر ارزش این کار را بیابند دیگر چهره مهربانشان را از عاشقان نخواهند گرفت.۵- آنگاه که با دهان و دندان شیرین می‌خندند، از چشمانم اشکهایی چون یاقوت اناری می‌بارد که در پی آن، راز عشق را از چهره‌ام می‌خوانند.۶- آنکه دوای درد عشق را آسان پنداشته از اندیشه درمان آن درمانده است( این بیت در خانلری و نیساری نیست)۷- آنان که چون منصور حلاج از مراد و معشوق حقیقی بهره برداشته‌اند، بر دار شدند. حافظ را از این درگاه عالی هنگام دعوت، طرد می‌کنند.( مصراع دوم شرح ختمی لاهوری:چو مجنونان هر آن قومی که حی رانند حیرانند. به طرف قبیله حی- قبیله لیلی- می‌رانند حیران هستند.در این حضور عاشقانه، پاسخ نیاز عاشقان، ناز بی.وقفه معشوق است.آری آنکه با درد عشق به دنبال درمان است زار و درمانده است.چه دردی شیرین‌تر از عشق؟!( اگر عاشق در حضور معشوق نیاز آرد معشوق جفا گیرد که خوشی معشوق در آن باشد. رساله لوایح)دکتر مهدی صحافیانآرامش و پرواز روح + نوشته شده در جمعه ۱۴۰۲/۰۹/۱۷ ساعت ۱۱:۳ ب.ظ توسط مهدی صحافیان  |  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • ذکر ابوسعید در منطق الطیر عطار 1("وقت خوش"بهشت نقد تصوف و عرفان)55

  • گفتگوی ابوسعید مهنه با پیری روشن‌ضمیر دربارهٔ صبر:شیخ مهنه* بود در قبضی عظیمشد به صحرا دیده پر خون، دل دو نیمدید پیری روستایی را ز دورگاو می‌بست و ازو می‌ریخت نورشیخ* سوی او شد و کردش سلامشرح دادش حال قبض خود تمامپیر چون بشنید گفت ای بوسعید*از فرود فرش تا عرش مجیدگر کنند این جمله پر ارزن تمامنه به یک کرت، به صد کرت مدامور بود مرغی که چیند آشکاردانهٔ ارزن پس از سالی هزاراز درش بویی نیابد جان هنوزبو سعیدا* زود باشد آن هنوزتا طلب در اندرون ناید پدیدمشک در نافه ز خون ناید پدیدهرکه را نبود طلب، مردار اوستزنده نیست او ، صورت دیوار اوستهرکه را نبود طلب حیوان بودحاش لله صورتی بی‌جان بودچون تنک مغز آمدی بی‌دل شدیکز شراب، مست لایعقل شدیمی مشو آخر به یک می‌مست نیزمی‌طلب چون بی‌نهایت هست نیز(وادی طلب)- ارتباط دوسویه عارفان و سالکان: ابوسعید برای ادامه راه سلوک، از پیرمرد روشن‌ضمیر راهنمایی و مدد می‌گیرد. + نوشته شده در سه شنبه ۱۴۰۲/۰۹/۰۷ ساعت ۸:۱۴ ق.ظ توسط مهدی صحافیان  |  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • ذکر ابوسعید در منطق الطیر عطار 2("وقت خوش"بهشت نقد تصوف و عرفان) 56

  • حکایت ابوسعید مهنه با مستی که به در خانقاه او آمدبوسعید مهنه* با مردان راهبود روزی در میان خانقاهمستی آمد اشک‌ریزان بی‌قرارتا در آن خانقاه آشفته‌وارشیخ کو را دید آمد در برشایستاد از روی شفقت بر سرشگفت هان ای مست! اینجا کم ستیز!از چه می‌باشی، به من ده دست و خیز!مست گفت: ای حق تعالی یار تو!نیست شیخا دست‌گیری کار تو!شیخ در خاک اوفتاد از درد اوسرخ گشت از اشک روی زرد او(فی وصف حاله-در تذکره الاولیا و مصیبت نامه هم گذشت)حکایت ابوسعید مهنه با قایمی(دلاک) که شوخ بر بازوی او می‌آوردبوسعید* مهنه در حمام بودقایمش افتاده مردی خام بودشوخ(چرک) شیخ آورد تا بازوی اوجمع کرد آن جمله پیش روی اوشیخ را گفتا بگو ای پاک جان!تا جوانمردی چه باشد در جهان؟شیخ گفتا: شوخ پنهان کردن استپیش چشم خلق ناآوردن استاین جوابی بود بر بالای اوقایم افتاد آن زمان در پای اوچون به نادانی خویش اقرار کردشیخ خوش* شد، قایم استغفار کردخالقا! پروردگارا ، منعما!پادشاها! کارسازا ، مکرما!شوخی(گستاخی) و بی‌شرمی ما در گذار!شوخ ما را پیش چشم ما میار!(بخش دوم-در اسرار التوحید ص 268، قسمت 15 همین مجموعه گذشت )دکتر مهدی صحافیانآرامش و پرواز روح + نوشته شده در چهارشنبه ۱۴۰۲/۰۹/۰۸ ساعت ۸:۸ ق.ظ توسط مهدی صحافیان  |  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • آن کیست کز روی کرم با ما وفاداری کند؟ بر جای بدکاری چو من یک‌دم نکوکاری کند(۱۹۱)

  • آیا بزرگ منشی پیدا می‌شود که( پس از این همه فراق؛ معشوق یا حال خوش) وفادارمان باشد و در حق بدکرداری مانند من( ایهام:مانند من به جای بدی خوبی کند) نیکوکاری پیشه کند.۲- نخست پیام دلکشش را با نوای موسیقی به دل رساند، پس از آن با یک پیمانه شراب بیخودی بر سر وفا رود.۳- دلم در این فراق فرسوده شد، اما نومید نیستم در انتظار کامروایی‌اش می‌مانم(خانلری: کار دلم)۴- در شکایت از این فراق گفتم حتی یک بار هم گیسوانت را باز نکرده‌ام، پاسخ داد: خودم به آنها گفته‌ام تو را در فراق بگذارند.۵-صوفی پشمینه‌پوش با اخلاق تندش یقینا از عشق بهره‌ای نبرده است.از این مستی رمزی برایش بازگو، تا بی‌خود شود(خانلری: تنگ‌خو- همه دریافتها و خلق‌های نیکو در دوری از خودخواهی است)۶- (در نفی خودخواهی)گدای بی‌نام و نشانی چون من، چگونه معشوقی چون تو داشته باشد؟! آری سلطان عشق، عیش مخفیانه با رند بازاری نمی‌کند.۷- ستم دیدن از گیسوان پر پیچ و خمش، برایم آسان است. هر کس در برابرش سرکشی کند گرفتار بند و زنجیر خواهد شد.۸- اکنون که لشگر غم بی‌اندازه شده از سرنوشت یاری می‌طلبم، تا افتخار دین عبدالصمد غمخوار زخمهایم شود( دکتر تقوی بیات در گنجور با نگاه رمزآلود به کل غزل نگاه کرده‌اند که ایهام زیبایی است: پژوهندگانی چون دکتر غنی و معین برای عبدالصمد نامی نیافته‌اند که هم‌عصر حافظ باشد.اگر به چشم رمز نگاه کنیم:سه مد یا سه مذ به معنای سئنا‌ یعنی سیمرغ...)۹- ای حافظ! با این چشم پرفریب قصد دیدارش را نکن! که آن زلف سیاه بسیار ستمکار است.(خانلری: کان چشم مست شنگ او بسیار مکاری کند)دکتر مهدی صحافیانآرامش و پرواز روح + نوشته شده در جمعه ۱۴۰۲/۰۸/۱۹ ساعت ۱۰:۴۵ ب.ظ توسط مهدی صحافیان  |  Adblock te, ...ادامه مطلب

  • مرا به رندی و عشق، آن فضول عیب کند/ که اعتراض بر اسرار علم غیب کند(۱۸۸)

  • آن زیاده‌گو به رهایی و عشق‌ورزی من خرده می‌گیرد و با این کار به رازهای غیبی که در عشق ورزی‌ام نهفته است اعتراض می‌کند.۲- تو به اعتلایی که در راز عشق هست بی‌اعتنایی و تنها به نقصان گناه می‌نگری، آری هر که بی‌هنر باشد فقط عیب‌ها را می‌بیند( خانلری: صدق محبت-حافظ گناه عشق ورزی‌اش را می‌بیند اما با کیمیاگری از آن عشق حق را به دست می‌آورد)۳-(پس این را بدان) که حوری بهشتی آن لحظه بوی خوش دارد که عطر میکده ما را در گریبان داشته باشد.۴- نازهای ساقی ما چنان راه دل اهل اسلام را می‌زند، که ازین شراب مگر صهیب(صحابی رومی پیامبر که شهره پاکدامنی بود) کند.۵- کلید گنج خوشبختی و کمال آدمی، مورد پذیرش بودن سالکان است و تردیدی در این نکته روا نیست( خانلری:مباد کس-به پذیرش عوام و این فضول نیازی نیست)۶- شبان وادی ایمن(جانب راست کوه طور و مکان میقات موسی)آنگاه به مراد سلوک می‌رسد، که از دل و جان خدمت پیری چون شعیب را به پایان رساند.۷- آنگاه که حافظ به فراز و نشیب جوانی و پیری‌اش می‌نگرد، اشک خونین از چشمانش جاری می‌شود(پیچیدگی و مرارت راه سلوک و راز غیبی نهفته در عشق)دکتر مهدی صحافیانآرامش و پرواز روح + نوشته شده در جمعه ۱۴۰۲/۰۷/۲۸ ساعت ۷:۲۱ ب.ظ توسط مهدی صحافیان  |  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • وقت خوش در طبقات الصوفیه و مناقب الصوفیه("وقت خوش"بهشت نقد تصوف و عرفان)36

  • شیخ الاسلام گفت: که بوبکر دقی گفت: کی به نصیبین شدیم مهمان سمیعی، وقت خوش* بود و قوال خوش بود، هیچ بیگانه نبود، هیچ جوشی نمی‌بود و همه آرامیده بودند. سمیعی گفت وقت* طبیب و قوال طبیب و در ما تضادی نیست پس این خمود چیست؟ دقی گوید که گفتم: وقت* ما فراتر از آسمان است. سمیعی گفت: چون می‌گویی؟ گفتم این‌چه او می‌خواند همه از من و از توست هموار می‌آید، کی من و تو در تصوف من کجا بود، صوفی را جز از یک نبود. حالی پدید آمد و شوری که همگان جامه می‌دریدند و می‌افتادند و بانگ می‌کردند، هیچ‌کس نبود مگر که جامه دریده بود.(طبقات الصوفیه بخش 152)دیگر چون در خانقاهی روند گویند باید که مسافر دست راست خالی دارد. بنای این بر آن است که رسول فرمود که مسلمانی به مسلمانی رسد که دست راست او بگیرد که هیچ دو مسلمان به هم نرسند که دست یک‌دیگر نگیرند، الا که حق تعالی بر هر دو رحمت کند، از آن‌روی دست راست به وقت رفتن در خانقاه تهی دارند، تا این سنت از ایشان فوت نشود و از آن محروم نمانند.دیگر آنکه چون مرید را در سماع وقت خوش* شود سنت آن است که پیش مقدم خود رود و روی در پای او بمالد و این شکر نعمت است که هیچ نیست برابر هدایت و هیچ شکر نیست کامل‌تر از سجود و مبتدی را راه جز بر هدایت حق تعالی نیست به واسطه منتهی.(مناقب الصوفیه -بخش 17)دکتر مهدی صحافیانآرامش و پرواز روح + نوشته شده در شنبه ۱۴۰۲/۰۷/۲۹ ساعت ۹:۱۱ ق.ظ توسط مهدی صحافیان  |  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • بعد از این دست من و دامن آن سرو بلند /که به بالای چمان از بن و بیخم برکند(۱۸۱)

  • پیوسته ملازم و متمرکز معشوق سرو قامتم خواهم بود که با قامت موزونش بی‌طاقتم کرده است(لسان الغیب در بی تابی عشق، تمرکز پیوسته بر معشوق را برای دوام حال خوش خواهان است)۲- نیازی به شراب و نوازنده نیست، فقط پرده از چهره زیبایت کنار بزن تا بر آتش رخسارت چون سپند به رقص آیم.۳- هیچ صورتی چون آیینه عروس صاف و درخشان نخواهد شد مگر در زیر سم اسب محبوب لگدمال شود( از تیرگی‌ها پاک شود)۴- از بی‌تابی عشقت اسرارش را هر چه باشد فاش خواهم کرد چگونه و تا کی تاب بیاورم؟!۵- ای صیاد! آهوی خوشبویم را نکش، از چشمان سیاهش شرم کن و رهایش کن( اندیشه‌هایی که حال خوش را به اسارت گرفته‌اند)۶- بیان بی‌تابی: من که اسیر خاک شده‌ام چگونه بر قصر معشوق بوسه زنم در حالی که از دریچه دنیای خاکی توان عبور ندارم؟!۷- با این حال دلبند همان گیسوی خوشبو باش، آری چون تو دیوانه عاشق، بهتر است که در زنجیر موهایش به بند کشیده شوی( ادامه همان تمرکز بیت اول)بی‌تابی از نبود حال خوش، در ابیات موج می‌زند- این غزل در نسخه خانلری نیست.دکتر مهدی صحافیانآرامش و پرواز روح بخوانید, ...ادامه مطلب

  • معرفی رمان‌های جهانی مولانا ۱۵ ملت عشق ۱۲( سخن پایانی و ابراز تاسف)

  • ملت عشق با راوی‌های بسیار،خواننده را با خود بر تپه‌هایی سرشار از هیجان و زیبایی سیر می‌دهد: الا ۲۴ بار - قاتل ۲- شمس ۱۴- مرشد۲-مرید ۳- نامه برهان الدین واعظ به بابازمان و بالعکس ۲ -رومی ۷ - حسن گدا ۲- رز صحرا، لکاته ۵ - سلیمان دائم الخمر ۵- جزم‌اندیش(عموی بیبرس پاسبان) ۲- علاءالدین۵ - کرا۵ -کیمیا ۶ - بیبرس جنگاور ۲-سلطان ولد۵ - هشام شاگرد مکتب ۱ بار تکرار شده‌اند.عزیز به الا: تصوف بهت یاد میده چطور قبل از مرگ بمیری... تنها چیزی که می‌تونم به تو بدم لحظه حاضر هست.این همه چیزیه که من دارم.ولی واقعیت اینه که بقیه هم چیزی بیشتر از این ندارن.ما فقط دوست داریم تظاهر کنیم که هنوز وقت داریم.چرا باید همیشه با همه چیز بجنگیم؟ جنگ با تورم، سرطان، فساد حتی جنگ با اضافه وزن...ص ۳۷۳ابراز تاسف: مولانا یکی از گنج‌های ادبی و شناسنامه فرهنگی- تاریخی ایران است. افسوس می‌خوریم که گنج‌هایمان را دیگران معرفی کنند( گاهی ناقص و تحریف شده) در جهانی که جادوی رسانه و افکار عمومی، قدرت فرهنگی ملت‌ها را رقم می‌زند، کار ادبی هنرمندانه پیروزی فرهنگ‌ها را تعیین می‌کند. قالب هنری از شعر به داستان و فیلمنامه و سپس رسانه تغییر پیدا کرده است و ما( اساتید و علاقمندان فرهنگ ایران) دل‌مشغول افتخار به گذشته‌ایم با اکنونی توخالی! بی تردید پذیرفتن از دل و جان رشته‌های یاد شده در آکادمی‌های زبان و ادبیات فارسی گام اول است و هماهنگی هنرمندان و ادیبان گام بعدی. با آرزوی اعتلای ادبیات امروز ایران! دکتر مهدی صحافیانآرامش و پرواز روح بخوانید, ...ادامه مطلب

  • معرفی رمان‌های جهانی مولانا ۱۲ ملت عشق ۹(برگزیده‌های ادبی)

  • آنها؛ الا و دیوید نه تنها در شهر واحد، حتی در قاره‌ای واحد هم زندگی نمی‌کردند، فرسنگ‌ها دور از هم. تفاوت آنها تا حد شب و روز بود... عشق چنان با تعجیل و ناخوانده بر "الا" وارد شد که پنداری سنگریزه‌ای از ناکجا به تالاب ساکن زندگی‌اش پرت شده بود. ص۹اهل تصوف: سر قرآن در سوره فاتحه، سر فاتحه در بسم الله، جوهر اعلای آن"ب"، و نقطه زیر آن سراسر عالم.مثنوی با "ب" آغاز می‌شود، مثل فصل‌های این کتاب.ص ۲۴شمس در کاروان‌سرای سمرقند: سرایی بزرگ با حیاطی پر از شکوفه‌های رز زرد و چاهی در میانه آن با خنک‌ترین آب جهان...مردی میان‌سال با سیمایی خون‌گرم و چشمان میشی فرو رفته از خانه بیرون آمد تا مرا بیابد، هوار می‌کشید شمس، شمس، کجایی؟باد نیرومندی وزید و ماه پشت ابری پنهان شد، پنداری نمی‌خواست شاهد آن چیزی باشد که رخ می‌داد، جغدها از مویه افتادند و خفاش‌ها از بال بال زدن، حتی اجاق از ترق‌ترق افتاد.خاموشی محض بر جهان حاکم شدص ۳۵شمس در انتظار رومی: زمستانی سخت و طولانی، برف بود که روی برف آوار می‌شد. زمستان بود و بی‌خبری از بهار.ص ۸۹دکتر مهدی صحافیانآرامش و پرواز روح بخوانید, ...ادامه مطلب

  • عشق بر پایه عقل امام حسین(ع)

  • در مورد فداکاری امام حسین زیاد شنیده ایم اما در باره کار خردمندانه و حساب شده ایشان کمتر.امام حسین (ع) با قیام خودش یک سلسله بزرگ حکومتی یعنی بنی امیه را ازمیان می‌برد.مرور کنید زمان امام حسین(ع) را، پدر ایشان حضرت علی از نظر جامعه با فریب معاویه کاملا طرد شده و لعن او در منابر و بعد از نماز واجب است.برادر ایشان با فریب، شهید شده است وخود حضرت را نیز چیزی به حساب نمی‌آورند و فقط می گویند یا بیعت می کند، یا کشته می شود.قبل از این که امام حسین این کلمات را عاشقانه بر زبان جاری کند که ((اگر دین محمد جز با کشتن من مستقیم نمی شود پس ای شمشیرها مرا درآغوش بگیرید)) کاملا با برنامه ریزی دقیق به فکر تثبیت اندیشه خود و از میان بردن مکر و فریب یک حکومت بزرگ و پیچیده است که معاویه طی نیم قرن آن را پایه ریزی کرده است.به یک از این نمونه ها اشاره می کنم:در واقعه بردن اهل بیت به کربلا و سوالی که از ایشان می شود .جواب امام حسین (ع) این نظریه را به ذهن نزدیک می کند.امام حسین می فرماید من اهل بیتم را می‌برم تا آنها پس از من خونم را زنده بدارند و به تعبیر من نگذارند دستگاه یزیدیان پس از کشته شدنم برایم مجلس عزا بگیرند و از روی فریب به خون‌خواهی من برخیزند.نکته دیگر که کمتر به آن اشاره شده است، امام حسین امام تمام عوالم است و در قضیه کربلا، همه این عوالم مدنظر ایشان بوده است گاهی در عالم پیامبران مساله قربانی شدن در راه خداوند بوده است؛ که در همین مساله بردن خانوده در جای دیگری امام ,(ع) می فرمایند :خداوند دوست دارد آنها را اسیر ببیند و در مساله حضرت ابراهیم توضیح داده‌ام .گاهی در دنیای ملموس زمان خودشان مبارزه با ظلم بوده است و گاهی برای کل تاریخ درس بوده است برای عالم ملائکه و جنیان نیز مسائل, ...ادامه مطلب

  • معرفی کتاب منظومه عاشقانه سسی و پنون( حسن و ناز)

  • تصحیح و‌انتشار متون با ارزش ادبی ایران، گامی استوار برای بازیابی فرهنگ با افتخار این سرزمین است.کتاب منظومه عاشقانه سسی و پنون( حسن و ناز) تصحیح مقدمه و توضیحات دکتر مهدی صحافیان، منظومه عاشقانه بلوچی با پیروی از خسرو و شیرین نظامی است.لطفا برای تهیه کتاب پیام دهید تا از طریق پست آن را دریافت کنید.با سپاس از ابراز محبت دوستان و دانشجویان ارجمند در چاپ کتاب منظومه عاشقانه سسی و پنون ، احتراما اعلام می گردد کتاب در انتشارات امام، کتاب قلم و پردیس کتاب( خ ابن سینا مشهد )موجود است. بخوانید, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها