شیخ الاسلام گفت: که شبی خواست، کی ما را کسی باید که چیزی برخواند. لختی جستند و نیافتند و شیخ بوبکر حریص بود بر سماع چون مشایخ، طلب میکرد، از بس که وی بگفت کی کسی باید ما را کی چیزی بخواند، یکی گفت: ای شیخ! کسی نمییابم مگر در این برزن برنایی است مطرب، ار باید تا وی را بخوانیم. آن کس به طبیب گفته بود، شیخ گفت باید روید و بخوانید. رفتند وی را آوردند. وی چیزی خورده بود، نه به جای خود، بنشاندند و وی برخواند:القوم اخوان صدق بینهم نسب/من المودة لم یعدل به سببکاری بخاست از نیکویی و خوشی قوم، وقت همه خوش* گشت و شیخ در شورید، چون فارغ شدند از سماع، آن مطرب را زور آورد و قذف افتاد بر سجادهٔ پیر. پیر گفت: هیچ چیز میگویید. همچنان سجاده در پیچید تا بجای خود آید و بپراگندند و جای دیگر بخفتند چون وقت روز بود مطرب با هوش آمد و به جای خود آمد و بنگریست، خود را در سجاده دید پیچیده و در صفهٔ قندیل آویخته، متحیر بماند، کی من کجایم و این جا چون افتادم؟ یکی فراز آمد، و وی را بگفت از حال وی که چه بود و چون رفت؟ وی آن بیرایهٔ خود بشکست و توبه کرد و جامه بدرید مرقع پوشید و از جمله اصحابنا شد. و چون پیر از دنیا برفت پیر خانقاه وی را بنشاندند از روزگار نیکو و معاملت نیکو که ورزیده بود. شیخ الاسلام گفت: که نام وی محمد طبرانی بود و من پسر وی را دیدهام که بهری آمد به خانقاه شیخ عمو، جوانی بود سخت ظریف. آن محمد طبرانی پیر شده بود. مشایخ به وی میآمدند، که ما را این بیت بخوان و آن قصه باز گوی. و آن را بر میخواندی. شیخ عمو فرا احمد کوفانی میگفت: بخت نیک! آن بیتها تمام یاد نداشتی؟ گفت نه! که خود چیزی بر دانست خواند. کوفانی گفت: این نیم بیت یاد ندارم. شیخ الاسلام گفت: که پس از آن این بیتها کسی به من آ, ...ادامه مطلب
شیخ الاسلام گفت که سهل علی یار او آید کی در سرای عبدالله مبارک شد گفت: این کنیزکان مطرب چرا بر بام کرده آراسته، چرا فرو نخوانی؟ ابن المبارک گفت: چنین کنم. چون بیرون شد، گفت که وی را بکوشید و دریاوید که وی اکنون برود از دنیا کی آنکه او دید بر بام من حوران بودهاند. پذیره وی فرستادند از بهشت، کی بر بام من هیچ کنیزک نبود و وی دروغ نگوید، بکوشید زود! چون بیرون رفت از سرای، در حال جان بداد! ...(بخش ۶۹- امالی شیخ هرات)محمد بن حامد الترمذی از مشایخ خراسان است احمد خضرویه دیده و جز از او و پسر وی بونصر از یگانه فتیان خراسان بود. محمد حامد گفته کی سرمال و مایه تو دل تو آیذ چون دل خود مشغول کنی به هواجس ظنون و ضایع کنی اوقات خود به چیزهایی که از آن که تو را به سر است چگونه سود کنی بر زیان شدن مایه سرمال(بخش ۱۱۷)شیخ الاسلام گفت که شبلی گفت که این سرک وقت* خود که داری به ناز دار که تا جاویدان بر آن صحبت میباید کرد آنجا سر وقت* ندهند آن از اینجا باید برد "ارجعوا وراءکم" با منافقان خواهند گفت.شیخ الاسلام گفت: کی شیخ بوسعد مالینی حافظ صوفی آورده این حکایت از شبلی، که وی گفته: که این سروقت* که دارید به ناز دارید، فردا همین خواهی داشت و تا جاوید صحبت با وی به این میباید کرد.شیخ الاسلام گفت و وصیت کرد که این حکایت بنویسید و یاد دارید کی شبلی را هیچ چیز نیارند شما را از او به، از این حکایت، گفت: فردا وقت* نو نیارند، که این وقت که ایدر داری به برآرند هم و شبلی گفت: "المحب اذا اسکت هلک والعارف اذانطق غرق، و لیس للغریق سوی نفس" [ آنگاه که عاشق سکوت کند هلاک میشود و آنگاه که عارف سخن گوید غرق میشود و برای آنکه در حال غرق شدن است، جز نفسی ارزشمند نیست]. کسی فرا شبلی گفت: کی مرا دعا کن، این بیت, ...ادامه مطلب
شیخ الاسلام گفت: که بوبکر دقی گفت: کی به نصیبین شدیم مهمان سمیعی، وقت خوش* بود و قوال خوش بود، هیچ بیگانه نبود، هیچ جوشی نمیبود و همه آرامیده بودند. سمیعی گفت وقت* طبیب و قوال طبیب و در ما تضادی نیست پس این خمود چیست؟ دقی گوید که گفتم: وقت* ما فراتر از آسمان است. سمیعی گفت: چون میگویی؟ گفتم اینچه او میخواند همه از من و از توست هموار میآید، کی من و تو در تصوف من کجا بود، صوفی را جز از یک نبود. حالی پدید آمد و شوری که همگان جامه میدریدند و میافتادند و بانگ میکردند، هیچکس نبود مگر که جامه دریده بود.(طبقات الصوفیه بخش 152)دیگر چون در خانقاهی روند گویند باید که مسافر دست راست خالی دارد. بنای این بر آن است که رسول فرمود که مسلمانی به مسلمانی رسد که دست راست او بگیرد که هیچ دو مسلمان به هم نرسند که دست یکدیگر نگیرند، الا که حق تعالی بر هر دو رحمت کند، از آنروی دست راست به وقت رفتن در خانقاه تهی دارند، تا این سنت از ایشان فوت نشود و از آن محروم نمانند.دیگر آنکه چون مرید را در سماع وقت خوش* شود سنت آن است که پیش مقدم خود رود و روی در پای او بمالد و این شکر نعمت است که هیچ نیست برابر هدایت و هیچ شکر نیست کاملتر از سجود و مبتدی را راه جز بر هدایت حق تعالی نیست به واسطه منتهی.(مناقب الصوفیه -بخش 17)دکتر مهدی صحافیانآرامش و پرواز روح + نوشته شده در شنبه ۱۴۰۲/۰۷/۲۹ ساعت ۹:۱۱ ق.ظ توسط مهدی صحافیان | بخوانید, ...ادامه مطلب