آرامش و پرواز روح Relax and Flying Spiri

متن مرتبط با «نجوای عاشقانه با همسر» در سایت آرامش و پرواز روح Relax and Flying Spiri نوشته شده است

سمن‌بویان غبار غم چو بنشینند، بنشانند پری‌رویان قرار از دل چو بستیزند، بستانند(۱۹۴)

  • زمانی که معشوقان یاسمن بو، در کنارت بنشینند غبار غم را فرومی‌نشانند، اما چون به ستیزه برخیزند آرام و قرار از دلت خواهند گرفت.۲- چون دلهای عاشقان را به فتراک ستم بر اسب ببندند بسته‌اند و چون گیسوان خوشبو را باز کنند جان‌ها را آشفته و پراکنده می‌کنند.۳- (از ناز و زیبایی)اگر در مدت عمر، یک لحظه هم‌نشینمان شوند برمی‌خیزند، اما پس از برخاستن آنها، نهال‌های شوق در جانمان نشانده می‌شود.۴- به اشک‌ عاشقان گوشه‌گیر اگر نظری بیفکند مروارید یافته‌اند و پس از آن اگر ارزش این کار را بیابند دیگر چهره مهربانشان را از عاشقان نخواهند گرفت.۵- آنگاه که با دهان و دندان شیرین می‌خندند، از چشمانم اشکهایی چون یاقوت اناری می‌بارد که در پی آن، راز عشق را از چهره‌ام می‌خوانند.۶- آنکه دوای درد عشق را آسان پنداشته از اندیشه درمان آن درمانده است( این بیت در خانلری و نیساری نیست)۷- آنان که چون منصور حلاج از مراد و معشوق حقیقی بهره برداشته‌اند، بر دار شدند. حافظ را از این درگاه عالی هنگام دعوت، طرد می‌کنند.( مصراع دوم شرح ختمی لاهوری:چو مجنونان هر آن قومی که حی رانند حیرانند. به طرف قبیله حی- قبیله لیلی- می‌رانند حیران هستند.در این حضور عاشقانه، پاسخ نیاز عاشقان، ناز بی.وقفه معشوق است.آری آنکه با درد عشق به دنبال درمان است زار و درمانده است.چه دردی شیرین‌تر از عشق؟!( اگر عاشق در حضور معشوق نیاز آرد معشوق جفا گیرد که خوشی معشوق در آن باشد. رساله لوایح)دکتر مهدی صحافیانآرامش و پرواز روح + نوشته شده در جمعه ۱۴۰۲/۰۹/۱۷ ساعت ۱۱:۳ ب.ظ توسط مهدی صحافیان  |  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • غلبه بر ناآرامی ذهنی با مهندسی معکوس غزلی از حافظ

  • من که باشم که بر آن خاطر عاطر گذرملطف‌ها می‌کنی ای خاک درت تاج سر(غزل 328)لسان الغیب خود را لایق حضور در ذهن معشوق نمی‌داند. مهندسی معکوس: ناآرامی‌ها و انسان‌های غیر هم‌سو با انرژی‌های درونی ما نیز نباید سزاوار حضور در ذهن ما باشند.دکتر مهدی صحافیانآرامش و پرواز روح + نوشته شده در چهارشنبه ۱۴۰۲/۰۹/۰۸ ساعت ۱۱:۳۷ ق.ظ توسط مهدی صحافیان  |  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • آن کیست کز روی کرم با ما وفاداری کند؟ بر جای بدکاری چو من یک‌دم نکوکاری کند(۱۹۱)

  • آیا بزرگ منشی پیدا می‌شود که( پس از این همه فراق؛ معشوق یا حال خوش) وفادارمان باشد و در حق بدکرداری مانند من( ایهام:مانند من به جای بدی خوبی کند) نیکوکاری پیشه کند.۲- نخست پیام دلکشش را با نوای موسیقی به دل رساند، پس از آن با یک پیمانه شراب بیخودی بر سر وفا رود.۳- دلم در این فراق فرسوده شد، اما نومید نیستم در انتظار کامروایی‌اش می‌مانم(خانلری: کار دلم)۴- در شکایت از این فراق گفتم حتی یک بار هم گیسوانت را باز نکرده‌ام، پاسخ داد: خودم به آنها گفته‌ام تو را در فراق بگذارند.۵-صوفی پشمینه‌پوش با اخلاق تندش یقینا از عشق بهره‌ای نبرده است.از این مستی رمزی برایش بازگو، تا بی‌خود شود(خانلری: تنگ‌خو- همه دریافتها و خلق‌های نیکو در دوری از خودخواهی است)۶- (در نفی خودخواهی)گدای بی‌نام و نشانی چون من، چگونه معشوقی چون تو داشته باشد؟! آری سلطان عشق، عیش مخفیانه با رند بازاری نمی‌کند.۷- ستم دیدن از گیسوان پر پیچ و خمش، برایم آسان است. هر کس در برابرش سرکشی کند گرفتار بند و زنجیر خواهد شد.۸- اکنون که لشگر غم بی‌اندازه شده از سرنوشت یاری می‌طلبم، تا افتخار دین عبدالصمد غمخوار زخمهایم شود( دکتر تقوی بیات در گنجور با نگاه رمزآلود به کل غزل نگاه کرده‌اند که ایهام زیبایی است: پژوهندگانی چون دکتر غنی و معین برای عبدالصمد نامی نیافته‌اند که هم‌عصر حافظ باشد.اگر به چشم رمز نگاه کنیم:سه مد یا سه مذ به معنای سئنا‌ یعنی سیمرغ...)۹- ای حافظ! با این چشم پرفریب قصد دیدارش را نکن! که آن زلف سیاه بسیار ستمکار است.(خانلری: کان چشم مست شنگ او بسیار مکاری کند)دکتر مهدی صحافیانآرامش و پرواز روح + نوشته شده در جمعه ۱۴۰۲/۰۸/۱۹ ساعت ۱۰:۴۵ ب.ظ توسط مهدی صحافیان  |  Adblock te, ...ادامه مطلب

  • طایر دولت اگر باز گذاری بکند یار باز آید و با وصل قراری بکند(۱۸۹)

  • پرنده سعادتم اگر دوباره از جان و روانم عبور کند، معشوق( حال خوش) برمی‌گردد و وصال برقرار!۲- در این فراق چشمم دیگر توان ریختن اشک‌هایی چون مروارید و جواهر ندارد، اما خون دلم را می‌خورد و اشک خونین نثار چهره‌ام می‌کند.۳- دیشب با خود نجوا می‌کردم که ای‌کاش لبان یاقوتی‌اش چاره‌‌ام شود! سروشی از غیب نداد داد آری می‌شود.(تکرار در بیت پژواک صدا را یادآور می‌شود، سروش نیز در آسمان یا گوش جان می‌پیچد.تاثیر اخوان از غزل: غم دل با تو گویم غار!/ بگو آیا مرا دیگر امید رستگاری نیست؟/ صدا نالیده پاسخ داد/ آری نیست)۴- آری هیچ کس نمی‌تواند در پیشگاهش از قصه عشق ما کلمه‌ای بگوید مگر که باد پیام رسان صبا در گوشش ندایی دهد.۵- شاهین نگاهم را به سوی خروس صحرایی پرواز داده‌ام شاید این نقش( صفحه‌‌ای منقش به تصویر پرندگان که از سوراخ‌های پشت آن شکار می‌کرده‌اند)به دامش اندازد و صیدش کنم.۶- اما شهر از عاشقان حقیقی خالی است! آیا می‌شود که پهلوانی از خودی خویش بیرون آید و چاره‌ساز همه شود؟!۷-و بخشنده‌ای کجاست؟! که از مجلس شادی‌اش به غم‌زده عشق جرعه شرابی بنوشاند.۸- یا تو وفاداری پیشه گیری، یا وصالت فراهم شود و یا رقیب بمیرد! آیا می‌شود که سرنوشت یکی را رقم زند؟!( خانلری: بازی چرخ یکی زین همه باری بکند- ایهام مرگ رقیب: از میان رفتن مانع حال خوش)۹-ای حافظ! اگر مداوم این درگاه باشی( پیوسته متمرکز و خواهنده) از گوشه‌ای بر تو عبور (جلوه‌‌گری)خواهد کرد.دکتر مهدی صحافیانآرامش و پرواز روح + نوشته شده در شنبه ۱۴۰۲/۰۸/۰۶ ساعت ۱۲:۴۴ ق.ظ توسط مهدی صحافیان  |  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • بعد از این دست من و دامن آن سرو بلند /که به بالای چمان از بن و بیخم برکند(۱۸۱)

  • پیوسته ملازم و متمرکز معشوق سرو قامتم خواهم بود که با قامت موزونش بی‌طاقتم کرده است(لسان الغیب در بی تابی عشق، تمرکز پیوسته بر معشوق را برای دوام حال خوش خواهان است)۲- نیازی به شراب و نوازنده نیست، فقط پرده از چهره زیبایت کنار بزن تا بر آتش رخسارت چون سپند به رقص آیم.۳- هیچ صورتی چون آیینه عروس صاف و درخشان نخواهد شد مگر در زیر سم اسب محبوب لگدمال شود( از تیرگی‌ها پاک شود)۴- از بی‌تابی عشقت اسرارش را هر چه باشد فاش خواهم کرد چگونه و تا کی تاب بیاورم؟!۵- ای صیاد! آهوی خوشبویم را نکش، از چشمان سیاهش شرم کن و رهایش کن( اندیشه‌هایی که حال خوش را به اسارت گرفته‌اند)۶- بیان بی‌تابی: من که اسیر خاک شده‌ام چگونه بر قصر معشوق بوسه زنم در حالی که از دریچه دنیای خاکی توان عبور ندارم؟!۷- با این حال دلبند همان گیسوی خوشبو باش، آری چون تو دیوانه عاشق، بهتر است که در زنجیر موهایش به بند کشیده شوی( ادامه همان تمرکز بیت اول)بی‌تابی از نبود حال خوش، در ابیات موج می‌زند- این غزل در نسخه خانلری نیست.دکتر مهدی صحافیانآرامش و پرواز روح بخوانید, ...ادامه مطلب

  • معرفی کتاب منظومه عاشقانه سسی و پنون( حسن و ناز)

  • تصحیح و‌انتشار متون با ارزش ادبی ایران، گامی استوار برای بازیابی فرهنگ با افتخار این سرزمین است.کتاب منظومه عاشقانه سسی و پنون( حسن و ناز) تصحیح مقدمه و توضیحات دکتر مهدی صحافیان، منظومه عاشقانه بلوچی با پیروی از خسرو و شیرین نظامی است.لطفا برای تهیه کتاب پیام دهید تا از طریق پست آن را دریافت کنید.با سپاس از ابراز محبت دوستان و دانشجویان ارجمند در چاپ کتاب منظومه عاشقانه سسی و پنون ، احتراما اعلام می گردد کتاب در انتشارات امام، کتاب قلم و پردیس کتاب( خ ابن سینا مشهد )موجود است. بخوانید, ...ادامه مطلب

  • سحرم دولت بیدار به بالین آمد گفت برخیز که آن خسرو شیرین آمد(۱۷۶)

  • سحرگاه، پادشاهی همیشه زنده عشق همراه آگاهی به خوابگاهم آمد.گفت: برخیز و آگاه شو! که پادشاه شیرین به پیشت آمده است.۲- از شراب آگاهی قدحی با شوق سر کش و به تماشای یار بنشین( ایهام: گشت و گذار) تا مشاهده کنی که معشوق دلکشت با چه زیبایی و آرایشی آمده است( ایهام به فلسفه هستی: آگاهی و سرخوشی از حضور دوست)۳- ای خلوت نشین عارف و آگاه! که جانت بوی خوش آگاهی می‌پراکند، مژدگانی بده که آهوی مشکین دوباره از صحرای ختن بازگشته است( بازگشت حال خوش؛ صحرا رمزی برای عالم بالا)۴-( در پی بازگشت حال خوش آگاهی) گریه، چهره سوختگان عشق را طراوت و آبرو داده است و ناله شیرین، یاری رسانشان شده است.۵- آری! دوباره پرنده دلم، به کمان ابرویی دل باخته، پس ای کبوتر! نگران باش که شاهین شکارچی آمده است( نگرانی عشق؛ دلهره شیرین)۶- ساقی! شراب بده و نگران دشمن و دوست نباش! دشمن رفته و دوست( حال خوش) آمده است.۷- آنگاه که ابر بهاری، بی‌وفایی روزگار را دید، بر گل‌های پاک(سفیدی سمن، سنبل و نسرین) مشتاقانه گریست( حسن تعلیل باران تند بهاری)۸- آنگاه که باد صبا، شعر حافظ را از بلبل شنید، بوی خوش پراکند و به تماشای گل‌های خوشبو آمد.دکتر مهدی صحافیانآرامش و پرواز روح بخوانید, ...ادامه مطلب

  • نفس باد صبا مشک‌فشان خواهد شد عالم پیر دگر باره جوان خواهد شد(۱۶۴)

  • با آمدن بهار دلکش، نسیم فرح بخش صبا، بوی خوش گل‌‌ها را منتشر می‌کند و جهان کهنسال دوباره جوان و شاداب می‌شود.۲- در این بزم گل ارغوان، جام شراب سرخ به گل یاسمن می‌دهد و نرگس در دلهره شیرین عشق به شقایق است.۳-اکنون بلبل عاشق پس از ستم طولانی هجران، تا سراپرده شاهانه گل نعره عاشقانه خواهد زد.۴- پس اگر از مسجد به خرابات رفتم، دلگیر نشو مجلس موعظه طولانی است و زمان حال خوش و دریافت بهار از دست خواهد رفت.۵- ای دل!حال خوش امروزت را به فردا نینداز! سرمایه زندگی را چه کسی برایت تضمین کرده است؟۶-قدح شراب را در ماه شعبان از دست نده، که این خورشید تا عید رمضان غروب خواهد کرد.۷- گل با ارزش است، هم نشینی‌اش را فرصت شمارید که از این در باغ بهار آمده و از در دیگر خواهد رفت.۸- خنیاگر عشق! مجلس مهرورزی است، غزل عاشقانه و سرود بخوان، تا کی به سرگذشت خویش مشغول‌مان می‌کتی؟!( از بیت ۴، پیوسته بر غنیمت شمردن فرصت حال خوش و هم‌سو شدن با بهار سخن می‌گوید.ضمن این‌که صوفیه در اشعار بهاری و نوروزی طبیعت ببرون را تابع افکار و اهداف عرفانی خود قرار می‌دهند.صرف وصف بهار بدون افکار عرفانی نزد ایشان لغو است:جهان از باد نوروزی جوان شدزهی زیبا که این جهان شدقفس بشکن کزین دام گلوگیراگر خواهی شدن اکنون توان شد .عطار،دیوان- نوروزیه‌ شرح شوق، ۲۱۹۵)۹- حافظ به شوقت، پا در عرصه هستی گذاشته است، به پیشوازش بیا که فرصت زندگی از دست خواهد رفت.دکتر مهدی صحافیانآرامش و پرواز روح بخوانید, ...ادامه مطلب

  • کی شعر تر انگیزد خاطر که حزین باشد؟ یک نکته ازین معنی گفتیم و همین باشد(۱۶۱)

  • جان اندوهگین شعر با طراوت نمی‌سراید، یک نکته از حقیقت دریافت، بیان کردیم و تمام سخن همین است( خانلری: شعر خوش)۲- از لبان یاقوتی تو اگر نشانی بیابم چون انگشتری امان نامه، صد برابر پادشاهی سلیمان را خواهم داشت( ژرفای عشقت، محافظم در برابر همه تاریکی‌هاست و ارزانی بخش سلطنتی جاودان)۳-ای دل عاشق! از سرزنش حسودان دلگیر نشو، اگر دقیق بازنگری کنی، رشد و پویایی تو در این است( ایهام حسود: شیطان- در سرای دنیا، رشدها با رویارویی تاریکی و روشنایی است)۴- ( لسان الغیب در پاسخ حسودان) از قلم خیال انگیزم، هر کسی نمی‌تواند فهم درستی داشته باشد، اگر صورتگر ماهر چینی هم باشد، تصویرش خطاست.۵- برای یکی جام شراب و برای دیگری خون دل پسندیدند، در دایره سرنوشت اوضاع چنین است(شراب در برابر خون دل به معنای حال خوش)۶-سرنوشت برای گلاب و گل چنین رقم زده است که گلاب چون محبوبی زیبا در چرخش باشد و گل( که اصل گلاب است) در پرده غنچه باشد(گل را معمولا شاهد بازاری خوانده‌اند و گلاب را پرده نشین شیشه. شرح شوق، ۲۱۷۷)۷- این گونه نیست که رندی از خاطر حافظ گم شود، این پیشینه ازلی تا ابد پابرجاست(رندی همان عهد الست است)دکتر مهدی صحافیانآرامش و پرواز روح بخوانید, ...ادامه مطلب

  • خوش آمد گل وزان خوش‌تر نباشد که در دستت به‌جز ساغر نباشد(۱۶۲)

  • به بهار( زنده و زنده کننده)و گل‌های چشم‌نوازش خوشامد می‌گوییم، که حال خوشی بهتر ازین نیست و مناسب این خوش‌دلی جز ساغر شراب نیست.۲- لحظه حال خوش را بسیار غنیمت شمار، که همیشه در صدف دل، شاه مروارید حال خوش نیست.۳- در گلستان بهاری شراب را غنیمت شمار، که عمر گل کوتاه است.۴- تو که جام طلایی را از شراب یاقوتی( حال خوش) پر کرده‌ای، به آنکه طلا ندارد( مس وجودش هنوز طلا نشده) ارزانی کن.۵- ای پیر! بیا تا از خمخانه ما شرابی خوری که در چشمه کوثر بهشت نیست( اوج حال خوش لسان الغیب را به دو ادعای بزرگ واداشته: ۱ - شرابی بالاتر از شراب بهشتی۲- ارزانی کردن این شراب به پیر. همچنین ادامه بیت ۴ می‌تواند باشد برای پیر مدعی)۶- اگر با ما مشق عشق می‌کنی، دفتر دانش را به آب بشوی! عشق را در دفتر دانش نخواهی یافت(دانش و ایمان نردبان است و توقف روی آن خطا)۷-پس از من بپذیر و دل در زیبارویی ببند که زیبایی حقیقی دارد نه آرایش ساختگی!۸- پروردگار محبوبم! شرابی ارزانی‌ام کن که سردرد و خماری ندارد.شراب عشق بنوشیم و بار عشقم کشیمچنانکه اشتر سرمست در میان قطار... ز هر چه غیر خدا شکوفه کنداز آنکه غیر خدا نیست جز صداع و خمارمولانا غزل ۱۱۳۵۹- من از عمق جان پذیرای سلطان اویسم(آل جلایر در بغداد. ایهام: اویس قرنی) گرچه او یادی از چاکرش نکند.۱۰- سوگند به تاج پادشاهی‌ اش که زینت بخش جهان است، خورشید نیز در خور این تاج نیست.۱۱- کسی بر شعر حافظ خرده می‌گیرد که در گوهر جانش لطافت نیست.دکتر مهدی صحافیانآرامش و پرواز روح بخوانید, ...ادامه مطلب

  • نقد صوفی نه همه صافی بی‌غش باشد ای بسا خرقه که مستوجب( خانلری: شایسته) آتش باشد(۱۵۹)

  • دستاوردهای صوفیان همه زلال و روشن نیست، دلق صوفیانه بسیاری است که آتش و خشم خداوند را در پی دارد.( تصوف زلال: قبل از حمله مغول با گنجینه‌ هایی چون اسرار التوحید، کشف المحجوب، تفسیر کشف الاسرار و ‌‌‌‌...)۲- صوفی ما که از دعای سحرگاهان بیخود شده است، ببین تا شبانگاه حال خوشش پابرجاست؟!۳- پس بهتر آن است که آزمون خدایی(مواجهه با اولیا و ...) به میان آید و آنکه ناصافی است، رسوا شود.۴- اگر زیبایی رخسار ساقی این گونه پارسایی را برآب می‌زند(ایهام: زیبایی را بر چهره چون آب می‌زند) صورت عاشقان بسیاری با اشک خونین نقاشی خواهد شد.۵- در طریق عشق، نازپروردگان ناکام خواهند ماند، فقط کار رندان بلاکش است.۶- دنیای فرومایه ارزش ناراحتی تو را ندارد، به شراب روی آور( خانلری: باده بخواه)برای دل آگاهان، تشویش زیبنده نیست( با توجه به طبقات دل در غزل ۱۵۷ نگرانی‌های آگاهان در ژرفای دل نیست)۷- (با توجه به‌ ارزش شراب حال خوش) دلق و سجاده‌ام را هم به ساقی خواهم داد، اگر آن شراب از دست ساقی زیباروی باشد‌.دکتر مهدی صحافیانآرامش و پرواز روح بخوانید, ...ادامه مطلب

  • خوش است خلوت، اگر یار، یار من باشد نه من بسوزم و او شمع انجمن باشد(۱۶۰)

  • وه! چه زیبا خلوتی است یکی شدن من با معشوق! نه سوختن من در فراق و جلوه گری‌اش برای همگان.۲- (پس از سلطنت عشق) انگشتر پادشاهی سلیمان( اسم اعظم- مهین- بر آن بود و بر جن و انس حکم می‌راند)را به هیچ می‌گیرم، همان که دیوی بر آن دست پیدا کرد و چیرگی سلیمان از میان رفت.۳-خدایا مپسند که در حریم وصالت، رقیب آشنای دیدار گردد و من محروم شوم(دیدار و یگانگی با حق موهبت الهی است- وادی فقر وفنا')۴-به همای، پرنده خوشبختی بگو: هرگز سایه سعادت بر آن سرزمین(خانلری: بر آن دیار) نیندازد که طوطی از کلاغ کم‌بهاتر باشد(نکته مهم بناشدن جامعه آرمانی: جامعه از آن روزی زمین می‌خورد که بزرگان و هنرمندانش را زمین می‌زند- این نکته در دوره تمدنی ایرانی- اسلامی رعایت می‌شده و اکنون در جهان پیشرفته )۵-نیازی به ابراز شوق نیست، سوزش آتش عشق از سخن آدمی زبانه می‌کشد.(خانلری:حال آتش دل)۶- هیچ‌گاه عشقت از سرم نخواهد رفت، چونان غریبی که پیوسته دل در گرو وطن دارد.۷- اگر در شرح حال عشق به‌سان سوسن ده زبان پیدا کنم، در برابر تو همانند غنچه مهر سکوت بر لبم و مزمزه کننده دیدار.دکتر مهدی صحافیانآرامش و پرواز روح بخوانید, ...ادامه مطلب

  • هر که را با خط سبزت سر سودا باشد پای ازین دایره بیرون ننهد تا باشد( ۱۵۷)

  • هر که را با زیبایی گونه‌هایت و موهای لطیف تازه رسته آن، سودای عشق درگیرد، تا زنده هست از دایره فرمان عشق( و فرمانبرداری معشوق) بیرون نرود‌.۲- آنگاه که چون لاله سر از خاک گور بردارم، داغ عشق در حقیقت جان و ژرفای دل هویداست(نجم رازی: هفت طبقه دل: صدر، قلب، شغاف، فواد، حبه‌القلب، سویدا و مهجه‌القلب. سویدا: طور ششم و آن معدن مکاشفات غیبی و علوم لدنی است و منبع حکمت و گنجینه خانه اسرار الهی و محل علم اسما... مرصاد العباد، ۱۹۷)۳- ای گوهر زیبا و یگانه! کجایی؟! از غم عشقت چشم همه مردم از اشک چون دریاست!( در این بیت و بیت اول و تا حدودی بیت ۶ عشق عرفانی مورد نظر است و معشوقی که همگان با کشش درونی خالق و مخلوقی به دنبالش هستند)۴- اگر خواهان تماشا و نشستن لب جوی هستی، بیا در کنارم که از عشقت، از پای هر مژه‌ام آب جاری است.۵- چون گل از پرده غنچه و چون شراب از خم( خانلری: چون دل من)، لحظه‌ای بیرون آی و به دیدار شتاب کن، که شاید دیدار دیگری فراهم نشود.۶- سایه گسترده موهای زیبایت همیشه بر سرم باشد! که آرام جان عاشق در خنکای این سایه است.۷-چشمان زیبایت از روی ناز به حافظ نگاهی نمی‌اندازد، آری بی اعتنایی ویژگی چشمان خمار زیبای توست‌.دکتر مهدی صحافیانآرامش و پرواز روح بخوانید, ...ادامه مطلب

  • من و انکار شراب این چه حکایت باشد؟! غالبا این قدرم عقل و کفایت باشد(۱۵۸)

  • چه حکایت غریب و باورنکردنی است، انکار شراب ازسوی من( پس از چشیدن طعم وقت و حال خوش) این قدر عقل و کاردانی دارم که چنین نکنم.۲-راه میخانه عشق را به درستی نشناخته بودم، وگرنه هرگز از این شراب پرهیز نمی‌کردم.۳- زاهد و خودبینی ونمازش، و من با شراب حال خوش و نیازم، تا تو ای معشوق دیرین، کدام را انتخاب می‌کنی و می‌پرورانی؟!(بی‌تردید نیاز؛ رند از ره نیاز به دارالسلام رفت)۴-عشق و حال خوشش در گرو هدایت اوست و زاهد از رسیدن به شاهراه رندی معذور است.۵- من که هر شب در حال خوشم، با نوای دف و چنگ، راهزن پارسایی‌ام، اکنون سر به راه شوم، این چه حکایتی است؟!۶-(و سرانجام بدان!) در تسلیم پیر مغانم که از نادانی(خودبینی و دین ظاهری) رهایی‌ام داد، پیر ما آنچه انجام دهد عین توجه حق است(خانلری: عین ولایت باشد)شمس تبریزی: معنی ولایت چه باشد؟ آنکه او را لشگرها و شهرها و دیه‌ها؟نی، بلکه ولایت آن باشد که او را ولایت باشد بر نفس خویشتن، و بر احوال، صفات، کلام و سکوت خویشتن و قهر در محل قهر و لطف در محل لطف.( مقالات ۸۶- ۸۵)۷- و دیشب از ناراحتی خوابم نبرد، که یار همراهی(خانلری: حکیمی) می‌گفت: مستی و سرخوشی حافظ جای گلایه دارد!دکتر مهدی صحافیانآرامش و پرواز روح بخوانید, ...ادامه مطلب

  • راهی بزن که آهی بر ساز آن توان زد شعری بخوان که با او رطل گران توان زد(۱۵۴)

  • آوازی دلربا بخوان که بر آهنگ موزونش، درد عشق بگسارم، نغمه عاشقانه‌ای بیاور که با آن فراوان بنوشم.(سیر از عشق به بیخودی)۲-بر آستان معشوق اگر سر نهیم، فریاد سراسر شوق پیروزی‌مان در آسمان خواهد پیچید(۱-این اوج سربلندی پس از بیخود شدن از عشق است۲- تناسب محتوا و شکل در هجای پیاپی آ و آن؛ صدا معنایی- onomatopoeia-)۳- در غم عشقت پیر شدیم و اکنون قد خمیده‌مان را بی ارزش می‌انگاری، اما ازین کمان می‌توان به چشم دشمنان تیر زد.۴- خانقاه(سلوک شکلی)گنجایش رازهای عشق را ندارد، جام روشن شراب را نیز با پیر مغان(بی ادعا و آگاه)می‌توان نوش کرد.۵- درویش اعتنایی به شکوه سلطانی ندارد، ما تنها جامه مندرسی داریم که آتش زدنش هم خللی وارد نمی‌کند( خانلری: نزل-ضیافت- سرای سلطان -سفیان ثوری: چون درویش گرد توانگران گردد مرائی است و چون گرد سلطان گردد بدان که دزد است.کیمیای سعادت؛ ۴۲۹)۶- دریافت‌گران عاشق، دوجهان را در جذبه یک نگاه فدا می‌کنند، قمار عشق است که در نوبت اول بازی جان را می‌بازند.(یک نظر در من نگر تا دو گیتی به آب اندازم. پیر هرات، کشف الاسرار ج۸، ۳۶۴)۷-اگر پادشاهی دیدار، دری به رویم باز کند، به شوق این خیال پیوسته بر آستانت مقیم می‌شوم.۸- جوانی و عاشقی و وارستگی همه آرزوهای سلوک است، آری اگر معانی دلکش جمع شدند بیانی ممتاز خواهی داشت( اشاره به دو علم معانی و بیان که شعر فصیح از آن خالی نیست)۹-موهای دلکشت سلامت وجودم را به یغما برد( غرقه عشق شدم)، آری اگر تو راهزن باشی صد کاروان را می‌توان ربود.۱۰- حافظ قسم به کتاب خدا، از دورویی و ریا بازگرد، تنها در این صورت زندگی شیرین خواهی داشت( آرامش و زندگی در رفع تضادهای درونی است و آموزه حقیقی قرآن)دکتر مهدی صحافیانآرامش و پرواز روح (Wh, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها