شنیده ام سخنی خوش که پیر کنعان گفت فراق یار نه آن می کند که بتوان گفت(۸۸)

از پیر کنعان( در غم یوسف) سخنی دلپذیر شنیده ام، که آنچه فراق بر سر عاشق می آورد وصف ناپذیر است( چگونه سخن یعقوب برای فراق، خوش می شود؟ 
ایهام وابهام َشعری:
- این سخن التیام درد فراق است
 - فراق آورنده حال خوش و پرورش دهنده جان است، یعقوب پس از فراق به یگانگی عشق رسید
حدیث هول قیامت، که گفت واعظ شهر
کنایتی است، که از روزگار هجران گفت
هراس رستاخیز که واعظ بیان کرد کنایه ای ازین فراق است.
۳- نشانی دوست را از چه کسی بپرسم(خانلری: پرسم راست)، در حالی که نسیم صبا نیز هر چه می گوید پریشانی است.
۴- آه و فریاد که آن ماهرو که رشته مهرم را پاره می کند(خانلری: دشمن دوست)، چه آسان یارانش را ترک میکند(و هدیه فراق می دهد)
۵- از فراقت ترک درمان کردم،  پیوسته مقیم مقام رضا و شکرگزار رقیب.
۶-دهقان کارآزموده گفت: اساس خوشدلی و از میان برنده غمها شراب سالخورده است.( خانلری و پیر دهقان)
۷- هر چند نسیم بر مرادت می وزد،( خانلری: وزد) اما به آن تکیه نکن، این نکته به سلیمان که باد مسخر او بود، گفته شد( باد یا مور گفت: آنچه در دست داری باد-هیچ است)
۸- هر فرصت حال خوش را دریاب، چه کسی به تو اطمینان داد، که پیر فلک از نیرنگ دست برداشته است.
۹- دست از چون و چرا( کنکاش راز هستی) بردار که انسان سعادتمند سخن حق را به جان می پذیرد.
چه کسی گفت( با این همه فراق)، از فکر عشقت بازگشته ام، این دروغی است که به من بسته اند.
دکتر مهدی صحافیان
 آرامش و پرواز روح