آرامش و پرواز روح Relax and Flying Spiri

متن مرتبط با «های» در سایت آرامش و پرواز روح Relax and Flying Spiri نوشته شده است

معرفی کتاب کدهای انرژی دکتر سو مورتر(پزشکی کوانتومی) ۶

  • باید مدارهای انرژی خود را گسترش داد تا در تجربه‌های زندگی( همه اتفاقات خوب یا بد)خود مشارکت کنیم نه این‌که به منظور در امان ماندن آنها را دور بزنیم.آنگاه که ما مدارهای انرژی خود را که خاموش بوده‌اند، روشن می‌کنیم، آگاهی خودخواسته را از روح در آن چاکرا آغاز می‌کنیم و وقتی حیات به مکان‌های خاموش برگشت، خود بخود کل سیستم به سلامتی و سرزندگی برمی‌گردد.ما معمولا درمان را در حل کردن مشکل می‌بینیم اما چنین نیست. وجود نیروی بنیادی حیات یک حالت سلامتی بی‌نقص است که ناکارآمدی و بیماری نمی‌توانند در آن حالت وجود داشته باشند.تجربه سارا موفقیت در روشن کردن مدارهای انرژی را نشان می‌دهد. پیش از دوره سطح ۱ در بیان درونی‌ترین واقعیت‌های خود مشکل‌ داشت.او اضطراب و سرکوب احساسی زیادی را تجربه کرده بود. سارا کشف کرد که با بیان واقعیت اجازه می‌دهد حقیقت وجودی‌اش به بیرون بتابد و مرکز درونش به لرزه می‌افتد.پیش از این احساس نکرده بود در امان است و از او استقبال می‌شود و این مقاومت بر سیستم انرژی او تاثیر منفی گذاشته بود.او یاد گرفت که انرژی هر یک از چاکراهای خود را روشن کند و تجسم ضمیر واقعی خود را آغاز کرد.او شفا پیدا کرده است سندروم روده، بیماری پوستی، دیسک و درد مفاصل کاملا از بین رفته لکه های نوک سینه و احتمال سرطان از میان رفته است. او با لذت کدهای انرژی را به دیگران آموزش می‌دهد تا به آنها کمک کند.بنابراین هدف کدهای انرژی این نیست که مشکلات را با روش متخصصان انرژی‌درمانی درمان کند بلکه هدف این است که شما تجسم کامل‌ترین ضمیر خود باشید و البته به عنوان یک نتیجه جانبی موجب درمان در همه زمینه‌های زندگی می‌شود.۱۰۱-۱۰۴دکتر مهدی صحافیانآرامش و پرواز روح + نوشته شده در پنجشنبه ۱۴۰۲/۱۲/۱۰ , ...ادامه مطلب

  • معرفی کتاب کدهای انرژی دکتر سو مورتر(پزشکی کوانتومی) ۷

  • روح نیروی درمان کننده در زندگی ماست.از این‌رو وقتی ماهیت انرژی( خود واقعی ما) به صورت کامل به گردش درآید درمان در همه سطوح رخ می‌دهد‌.اما چگونه باید خود را به سطح انرژی ضمیر روحانی برسانیم؟باید یک رویکرد کلی‌گرایانه داشته باشیم که شامل همکاری با ذهن، بدن و روح باشد.باور صحیح: ما یک روح از جنس انرژی هستیم که یک بدن دارد و یک ذهن هم دارد. بدن و ذهن ابزارهایی هستند که به ما کمک می‌کنند بهشتی‌ترین زندگی را بر روی زمین داشته باشیم.ما فقط موجودات روحانی نیستیم که یک تجربه مادی و دنیوی انجام می‌دهیم بلکه تجربه روحانی را در انتهای طیف انرژی( دنیا) انجام می‌دهیم.تفاوت این دو خیلی زیاد است.هر چیزی در بدن رخ می‌دهد نخست در سطح انرژی رخ داده است.-بدن ابزار روح-استفاده روح از این ابزار برای گفتگو با ذهن آگاهنقش ذهن-شخصیت محافظت کننده: ذهن هم بدن مادی و هم هویت شخصیتی ما را در امان نگه می‌دارد پس با مقایسه گذشته هورمون‌های استرس را به درون بدن می‌فرستد چون درگیر جنگ با محیط است.۱۰۱-۱۰۳دکتر مهدی صحافیانآرامش و پرواز روح + نوشته شده در جمعه ۱۴۰۲/۱۲/۱۱ ساعت ۱۰:۱۳ ق.ظ توسط مهدی صحافیان  |  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • دریافت‌هایی از اسرار التوحید فی مقامات الشیخ ابی سعید("وقت خوش"بهشت نقد تصوف و عرفان)24

  • آورده‌اند کی شیخ بشهر هری* می‌رفت و جمعی بسیار و مقریان در خدمت. چون به دیه ریکا رسید و آن دیهی است بر دو فرسنگی شهر، شیخ بوالعباس ریکایی و برادرش کوشکی داشتند و هرکه از اهل متصوفه آنجا رسیدی او را آنجا فرود آوردندی و شرط ضیافت به جای آوردندی، و سماع را منکر بودندی. چون شیخ آنجا رسید او را درآن کوشک فرود آورند و ماحضری آوردند، چون از سفره فارغ شدند شیخ گفت بیتی برگویید. شیخ بوالعباس گفت ما را معهود نبوده است.شیخ قوّال را گفت، بیا بیتی بگوی. قوّال چیزی برگفت، شیخ را حالتی پدید آمد، برخاست و رقص می‌کرد و جمع با شیخ موافقت می‌نمودند و شیخ بوالعباس انکاری می‌نمود. شیخ ما دست او بگرفت و نزدیک خود کشید تا او نیز در رقص موافقت کند. او خویشتن کشیده می‌داشت. شیخ ما گفت بنگر! او به صحرا بیرون نگریست، جملۀ کوه‌ها و درختان و بناها را دید که بر موافقت شیخ رقص می‌کردند. شیخ بوالعباس بی‌خویشتن در رقص آمد و دست برادر بگرفت و گفت بیا کی ما را به بیل این مرد گِل نیست!(«گِل به بیل نداشتن» ضرب‌المثلی بوده است که گویا هنوز هم در برخی مناطق خراسان به‌کار می‌رود. یعنی کاری به کار کسی نداشتن.) هر دو برادر در رقص آمدند و انکار از پیش برگرفتند و بعد از آن در سماع رغبت نمودند. و شیخ آن روز آنجا ببود و دیگر روز به شهر هری شد، چون به در شهر رسید گفت در این شهر مسلمانی در شده است، اما کفر بیرون نیامده است. چون در شهر شد در آن خانقاه شد که خالو در آنجا بود. در بالای خانقاه خالو شیخ را پیش آمد و یکدیگر را بدیدند. شیخ هیچ سخن نگفت و هم از آنجا بازگشت و به سرای قاضی هری شد و بنشست بی‌حجاب(حاجب-نگهبان). خبر به شیخ قاضی رسید، قاضی پای برهنه بیرون دوید و به دو زانو به خدمت شیخ بنشست و گفت ای شیخ آخر سخنی بگوی! ش, ...ادامه مطلب

  • پارادوکس (متناقض‌نما) غم و گریه در آیین‌های عزاداری

  • تعریف متناقض‌نما :سخنی است که آشکارا متناقض و حتی مهمل به نظر می‌رسد اما پس از بررسی دقیق در می یابیم که در آن حقیقتی نهفته است که دو امر متناقض را با هم سازگاری می دهد .من ملک بودم و فردوس برین جایم بودآدم آورد در این دیر خراب‌آ‌بادم*جمع کن به احسانى حافظ پریشان را اى شکنج گیسویت مجمع پریشانی*دولت فقر* خدایا بر من ارزانی دارکین کرامت سبب حشمت و تمکین من استز کوی یار می‌آید نسیم باد* نوروزیاز این باد ار مدد خواهی چراغ دل برافروزی*(لسان الغیب-فنون بلاغت و صناعات ادبی، جلال‌الدین همایی)چنین نقل دارم ز مردان راهفقیران منعم، گدایان شاه*که پیری به دریوزه( گدایی)شد بامداددر مسجدی دید و آواز دادیکی گفتش این خانهٔ خلق نیستکه چیزی دهندت، به شوخی( گستاخی)مایستبدو گفت کاین خانه کیست پسکه بخشایشش نیست بر حال کس؟بگفتا خموش، این چه لفظ خطاستخداوند خانه خداوند ماستنگه کرد و قندیل و محراب دیدبه سوز از جگر نعره‌ای بر کشیدکه حیف است از این جا فراتر شدندریغ است محروم از این در شدننرفتم به محرومی از هیچ کویچرا از در حق شوم زردروی؟(بوستان سعدی- باب سوم، عشق و مستی)* متناقض‌نمادر آیین‌های عزاداری نیز گریه و غم موج می‌زند، اما از دل آن حال خوش درونی، هماهنگی جمعی و وحدت درونی( رهایی از تضادها) برمی‌خیزد. انواع سروده‌ها‌، دستگاه‌های موسیقی، حرکات موزون گروهی و ... سرشار این بهجت درونی است.دکتر مهدی صحافیانآرامش و پرواز روح بخوانید, ...ادامه مطلب

  • معرفی رمان‌های جهانی مولانا ۱۵ ملت عشق ۱۲( سخن پایانی و ابراز تاسف)

  • ملت عشق با راوی‌های بسیار،خواننده را با خود بر تپه‌هایی سرشار از هیجان و زیبایی سیر می‌دهد: الا ۲۴ بار - قاتل ۲- شمس ۱۴- مرشد۲-مرید ۳- نامه برهان الدین واعظ به بابازمان و بالعکس ۲ -رومی ۷ - حسن گدا ۲- رز صحرا، لکاته ۵ - سلیمان دائم الخمر ۵- جزم‌اندیش(عموی بیبرس پاسبان) ۲- علاءالدین۵ - کرا۵ -کیمیا ۶ - بیبرس جنگاور ۲-سلطان ولد۵ - هشام شاگرد مکتب ۱ بار تکرار شده‌اند.عزیز به الا: تصوف بهت یاد میده چطور قبل از مرگ بمیری... تنها چیزی که می‌تونم به تو بدم لحظه حاضر هست.این همه چیزیه که من دارم.ولی واقعیت اینه که بقیه هم چیزی بیشتر از این ندارن.ما فقط دوست داریم تظاهر کنیم که هنوز وقت داریم.چرا باید همیشه با همه چیز بجنگیم؟ جنگ با تورم، سرطان، فساد حتی جنگ با اضافه وزن...ص ۳۷۳ابراز تاسف: مولانا یکی از گنج‌های ادبی و شناسنامه فرهنگی- تاریخی ایران است. افسوس می‌خوریم که گنج‌هایمان را دیگران معرفی کنند( گاهی ناقص و تحریف شده) در جهانی که جادوی رسانه و افکار عمومی، قدرت فرهنگی ملت‌ها را رقم می‌زند، کار ادبی هنرمندانه پیروزی فرهنگ‌ها را تعیین می‌کند. قالب هنری از شعر به داستان و فیلمنامه و سپس رسانه تغییر پیدا کرده است و ما( اساتید و علاقمندان فرهنگ ایران) دل‌مشغول افتخار به گذشته‌ایم با اکنونی توخالی! بی تردید پذیرفتن از دل و جان رشته‌های یاد شده در آکادمی‌های زبان و ادبیات فارسی گام اول است و هماهنگی هنرمندان و ادیبان گام بعدی. با آرزوی اعتلای ادبیات امروز ایران! دکتر مهدی صحافیانآرامش و پرواز روح بخوانید, ...ادامه مطلب

  • معرفی رمان‌های جهانی مولانا ۱۰

  • ملت عشق ۷کیمیا و عروسی با شمسکیمیا: تنها با گوهر؛ همسر مرحوم رومی حرف‌های دلم را درمیان می‌گذارم.اسمش را روح هم نمی‌گذارم.خیال‌آلود و نامانوس نیست. از وقتی به این خانه آمده‌ام، مثل جوی آبی ملایم اطراف من می‌گردد. ص ۳۴۳بحث و جدال بر سر موضوعی به عمق و ظرافت عشق به تلاشی عبث برای مقابله با بادی توفنده می‌ماند. می‌توانی شاهد خسارتی باشی که از باد وارد می‌شود، اما نمی‌توانی جلوی آن را بگیری. ص ۳۴۷شمس شب عروسی با کیمیا: به حیاط رفتم به ترانه قدیمی آناتولیایی گوش سپردم. اهل تصوف مرگ را عروسی می‌دانند و روزی که می‌میرند یگانگی خود را با خداوند جشن می‌گیرند. زنان نیز عروسی را به مرگ پیوند می‌زنند، هر چند با انگیزه‌ای یک‌سره متفاوت.زنان حتی وقتی با خرسندی هم تن به ازدواج می‌دهند، باز هم موجی از اندوه بر آنان سایه می‌اندازد. در شامگاه عروسی سوگی به پا می‌شود برای باکره‌ای که الساعه بانوی خانه‌ای می‌شود، مادر می‌شود....گفتم: تو زیبایی.گفت: حالا همسر تو هستم، به قالی خوش‌نقش کف اتاق اشاره کرد، گویا کیمیا رویاهایش را بافته بود.دوباره بر او بوسه زدم، هرم لبانش موج‌های خواهش را در بند بند وجودم بر می‌انگیختن، بوی یاس و گل‌های وحشی می‌داد‌.کنارش نشستم می‌خواستم با او یکی شوم.چون گلی باران‌خورده می‌شکفت...عقب کشیدم، معذرت می‌خوام کیمیا نمی‌تونم، باید برم... مردی چون من هرگز نباید ازدواج می‌کرد. نیاز مفرطی حس می‌کردم که فرار کنم از همه چیز، نه از این خانه، از این پیوند، از این شهر بلکه از جسمی که به من عطا شده بود نیز می‌خواستم بگریزم...ص ۳۵۱- ۳۵۳دکتر مهدی صحافیانآرامش و پرواز روح بخوانید, ...ادامه مطلب

  • معرفی رمان‌های جهانی مولانا ۱۱

  • ملت عشق ۸رومی پس از کشته شدن شمس( جزء و کل، نقطه و‌دایره)با گذشت زمان درد به رنج بدل می‌شود، رنج به سکوت و سکوت به عزلتی پهناور می‌شود، همچون اقیانوسی ظلمانی... او را در قطره آبی که از اقیانوس فرو می‌افتد یا درخیزاب بلندی که مدار ماه را دنبال می‌کند، می‌یابی.در نمادهای رمل و اسطرلابی که‌ نقش آنها بر خاک می‌افتد، در ذره‌هاي شنی که زیر آفتاب می‌درخشد، در لبخند طفلی تازه متولد شده، می‌بینی یا در سیاه‌رگ تپنده خود حس می‌کنی. چطور می‌توانی بگویی شمس مرده؟!جهان دگرگون می‌شود مداوم و بی اعتنا! آنچه همگی را به حرکت وا می‌دارد رازی نهفته در باطن است.بر مبنای چنین معرفتی، ما دراویش دست افشانی می‌کنیم.هم‌نوایی بی‌نقص و‌توازن ظریفی در همه چیز است که از قبل در گیتی بوده، نقطه‌ها مدام در تغییرند و جای یکدیگر را می‌گیرند، اما دایره دست‌نخورده می‌ماند.قانون ۳۹: گرچه اجزا تحول می‌یابند، اما کل به یک سیاق باقی می‌ماند.مذهب ما مذهب عشق است و ما همگی حلقه‌هاي زنجیر عشق هستیم.به ازای هر شمس تبریزی شمسی دیگر در عصری دیگر و با نامی دیگر پدیدار می‌شود.ص۳۹۱-۳۹۴دکتر مهدی صحافیانآرامش و پرواز روح بخوانید, ...ادامه مطلب

  • معرفی رمان‌های جهانی مولانا ۱۲ ملت عشق ۹(برگزیده‌های ادبی)

  • آنها؛ الا و دیوید نه تنها در شهر واحد، حتی در قاره‌ای واحد هم زندگی نمی‌کردند، فرسنگ‌ها دور از هم. تفاوت آنها تا حد شب و روز بود... عشق چنان با تعجیل و ناخوانده بر "الا" وارد شد که پنداری سنگریزه‌ای از ناکجا به تالاب ساکن زندگی‌اش پرت شده بود. ص۹اهل تصوف: سر قرآن در سوره فاتحه، سر فاتحه در بسم الله، جوهر اعلای آن"ب"، و نقطه زیر آن سراسر عالم.مثنوی با "ب" آغاز می‌شود، مثل فصل‌های این کتاب.ص ۲۴شمس در کاروان‌سرای سمرقند: سرایی بزرگ با حیاطی پر از شکوفه‌های رز زرد و چاهی در میانه آن با خنک‌ترین آب جهان...مردی میان‌سال با سیمایی خون‌گرم و چشمان میشی فرو رفته از خانه بیرون آمد تا مرا بیابد، هوار می‌کشید شمس، شمس، کجایی؟باد نیرومندی وزید و ماه پشت ابری پنهان شد، پنداری نمی‌خواست شاهد آن چیزی باشد که رخ می‌داد، جغدها از مویه افتادند و خفاش‌ها از بال بال زدن، حتی اجاق از ترق‌ترق افتاد.خاموشی محض بر جهان حاکم شدص ۳۵شمس در انتظار رومی: زمستانی سخت و طولانی، برف بود که روی برف آوار می‌شد. زمستان بود و بی‌خبری از بهار.ص ۸۹دکتر مهدی صحافیانآرامش و پرواز روح بخوانید, ...ادامه مطلب

  • دریافت‌های قرآن ۷ جزء‌های ۲۳، ۲۵ و ۲۶

  • جزء ۲۳و آنان که کافر شدند به سوی دوزخ رانده می‌شوند و آنگاه که به آن رسند، درهایش به رویشان گشوده شود...و آنان که پروردگارشان را در نظر داشتند(تقوا)، به سوی فردوس رانده می‌شوند ...درهایش به رویشان گشوده می‌شود زمر/ ۷۱ و ۷۳گشوده شدن درها، به دریافت‌های انسان بستگی دارد.جزء ۲۵کشتی ها در دریا روانند از معجزات خداو اگر بخواهد باد را ساکن می‌کند.شوری/۲۳-۲۲نکته برای آیاتی که به ارزیابی پدیده‌های طبیعی می‌پردازد:طبیعت قواعد علمی دارد، اما زیر ساخت آن، خواست خداست.جعل لکم من انفسکم ازواجا و‌من الانعام ازواجا یذروکم فیه شوری/۱۱از شما جفت‌هایی و از دام‌ها نر و ماده قرار داد تا شما را زیاد کند.ازدواج عشق حقیقی نیست، "ازدواج" هم برای انسان و هم برای دام به کار رفته است.جزء ۲۶و آنکه به پدر و‌مادرش گفت: اف بر شما، آیا به من وعده می‌دهید که پس از مرگ زنده خواهم شد؟!...احقاف/۱۷قابل مقایسه با آیه "لا تقل لهما اف" اسراء/۲۳لباس‌های بهشتیان از جنس پرنیان و حریر و آراسته به طلا و جواهرات وصف شده است(کهف/ ۱۸- دخان/ ۵۳-۵۲- انسان/ ۲۱- حج/ ۲۳- فاطر/ ۳۳- انسان/ ۲۱ و ...)، که لباس تمثیل برای حالات ما و توصیه برای ترک دنیای بی‌ارزش و پیدا کردن جایگاه حقیقی است.دکتر مهدی صحافیانآرامش و پرواز روح بخوانید, ...ادامه مطلب

  • دریافت‌های قرآن ۷ جزء‌های ۲۹ و ۳۰

  • جزء ۲۹از گورها با شتاب بیرون می‌ایند در حالی‌که به سوی بت‌هایشان می‌دوند. معارج/ ۴۳دویدن با اشتیاق برای بت‌های ذهنی همان که در حاق نفس به آن تمایل داریم و شخصیت ما را ساخته است.آتش جرقه هایی چون قصر می افکند که به شتران زردموی شبیه است مرسلات/۳۳-۳۲ادامه توصیفات زیبا و طنز حتی برای عذاب وجهنم( گورخران در حال فرار از شیر ژیان. جزء ۲۹، مدثر/۷۴-جهنم پس از پر شدن از گناهکاران هل من مزید می‌گوید. جزء ۲۶ ق/۵۰- نزدیک است که دوزخ از خشم شکافته شود.جزء ۲۹ ملک/۱۱ ان موعدهم الصبح الیس الصبح بقریب جزء۱۲ هود/ ۸۱)این طنز گویی و زیباگویی برای عذاب در مضامین شعری بسیاری آمده است(فراوانی کاربرد نشان از بلاغت و هنر عالی قرآن دارد که اساس معجزه پیامبر و حقانیت دین اسلام است)همچنین کتاب خدا کلمات طنز آمیز منکران پیامبران را عینا می‌آورد:فاتنا بما تعدنا ان کنت من الصادقین اگر راست می‌گویی برایمان عذاب بیاور!در ۴ آیه عینا تکرار شده: قوم هود اعراف/۷۰ -قوم عاد احقاف/۲۲ -قوم نوح همراه با شکایت از کثرت تبلیغ: قالوا یا نوح جادلتنا فاکثرت جدالنا هود/ ۳۲قوم صالح اعراف/۷۷جزء ۳۰اقرا باسم ربک الذی خلق اقرا و ربک الاکرم علق/ ۱ و ۳ایهام: آفریده‌های خداوند را با نام او بخوان!همه را مظهر تجلی او بدان!و فی ذلک فلیتنافس المتنافسوناز شراب مهر شده( پلمپ) می‌نوشند که مهر آن مشک خوش‌بوست و شایسته است مشتاقان، در این شراب از یکدیگر پیشی گیرند. مطففین/ ۲۶-۲۵تبلور سبقت گرفتن در کارهای نیک در آن جهان، به زیبایی بیان شده است.دکتر مهدی صحافیانآرامش و پرواز روح بخوانید, ...ادامه مطلب

  • دریافت‌های قرآن ۷ جزء‌های ۳، ۵، ۶ و ۸

  • همراهان پر افتخار " آرامش و پرواز روح"!عید پیوستگی به روشنایی و‌گسستگی از تاریکی بر شما خجسته!از اشتیاق شما به برگزیده ادب پارسی بسیار ممنونم، دریافت‌های قرآن ۷ نیز مثل سال‌های گذشته در چند قسمت پیشکش شوقتان می‌گردد:جزء۳خداوند از خودش شما را باز می‌داردآل عمران/۲۸ و ۳۰فاصله از کارهای بد، مورد نظر است، یعنی از این که مظهر اسماء جلال شوید.جزء ۵افیضوا من الماء او مما رزقکم الله قالوا ان الله حرمهما علی الکافرین اعراف/۵۰آب و نعمتهای بهشتی برای آنان حرام است چون از دو ویژگی محرومند؛ هر کدام از آن دو تبلور آب و نعمت‌ها هستند. همان حال خوش و بهشت نقد که آنجا تبلور یافته است.جزء ۶فاذهب انت و ربک فقاتلا انا هاهنا قاعدون مائده/ ۲۴گفتند ای موسی! تو و پروردگارت بروید و‌جنگ کنید، که ما همین‌جا می‌نشینیم.نشستن و اراده نکردن برای همه انسان‌ها پیش می‌آید و واگذار کردن وظیفه خود به خداوند به ویژه در فرهنگ اشتباه دعا که گاه جای وظیفه و گاه جای تلاش را گرفته است، در حالی که اساس و فلسفه دعا برای نیاز انسان به ماوراء می‌باشد( با این دیدگاه در عصر مدرنیته و پست مدرن، دعا و ماوراء الطبیعه قابل پذیرش و احترام است)جزء ۸آنان که نشانه‌های ما را دروغ پنداشتند و تکبر ورزیدند، درهای آسمان برایشان باز نمی شود و به بهشت نمی‌روند مگر آنکه شتر در سوراخ سوزن شود، خداوند چنین جزای آنها را می دهد.اعراف/ ۴۰جزای طبیعی اعمال(karma)با تکبر و نداشتن دریافت، بهشت نقد در جانشان جاری نمی‌شود و از تبلور آن یعنی روشنایی و نهرهای بهشتی و ... محروم هستند.دکتر مهدی صحافیانآرامش و پرواز روح بخوانید, ...ادامه مطلب

  • دریافت‌هایی از حدیقه الحقیقه و شریعه الطریقه سنایی ۵

  • پسری احول از پدر پرسیدکای حدیث تو بسته را چو کلیدگفتی احول یکی دو بیند، چونمن نبیتم از آنچه هست افزون؟احول ار هیچ کژ نظارستیبر فلک مه که دوست چارستیپس خطا گفت آن‌که این گفته‌ستکاحول ار طاق بنگرد جفت‌ستترسم اندر طریق شارع دینتو چنانی که احول کژبینیا چو ابله که با شتر پیکارکرده بیهوده از پی کردارروح را از خرد، شرف او دادعفو را از گنه، علف او داددرد در عالم ار فراوان‌ستهر یکی را هزار درمان‌ستحکایت: پدر به پسر احول می‌گوید: دوبین یکی را دو تا می‌بیند. پسر: چرا ماه که دوتا هست را چهارتا نمی‌بینم؟!سنایی با این تمثیل خودخواهی نهادینه شده در آدمی را نکوهش می‌کند و هشدار می‌دهد که در مورد خداوند( شارع دین) دوبین نباش و با ذکر تمثیل‌های متوالی ادامه می‌دهد:یگانه دیدن خداوند یعنی باور داشته باشیم که هم روح را با خرد بزرگی داده و هم گناهان را با بخشش محو می‌کند.درد و درمان هر دو از خداوند است.نکته: دوبینی در عرفان مقابل توحید است. ابلیس چون دوبین بود بر آدم سجده نکرد.نگرش عرفانی به یگانگی: یک بود و مابقی نمود، یک نور و مابقی سایه، یک وجود و مابقی مظهر اوست.( آدمی می‌تواند مظهر صفات رحمانیه و جمال خداوند شود یا غضبیه و جلال)دکتر مهدی صحافیانآرامش و پرواز روح بخوانید, ...ادامه مطلب

  • دریافت‌هایی از حدیقه الحقیقه و شریعه الطریقه سنایی ۲

  • آن شنیدی که عمر خطاب( بیت ۹۰۶۴)دید قومی نشسته در محرابکرد از آن قوم، میر عدل سوالکه کیانید و چیستان احوال؟جمله گفتند ما رفیقانیمهمه یک راه و یک طریقانیم...گفت عمر که بی‌حضور دگرکیسه یکدگر کنید نظر؟...جمله گفتند از آن خویش خوریموز زر و سیم یار بی‌خبریمگفت عمر که کار محکم نیستوین سخن جمله را مسلم نیستبه دل آنگه برادران باشیدکه زر و سیم یار برپاشید...صفت دوست از ره تحقیقاز علی بشنو ار نه‌ای زندیقدوست نادان بود، باید سوختباید این حکمت از علی آموخت...سنایی در این حکایت گذشتن برادران از مال خود(یکی دانستن زر و سیم یکدیگر) را تعلیم می‌دهد که پایه نفی تعلق است( نفی خودخواهی) و در ادامه از هم نشینی با نادان نکوهش می‌کند.دکتر مهدی صحافیانآرامش و پرواز روح بخوانید, ...ادامه مطلب

  • دریافت‌هایی از حدیقه‌الحقیقه و شریعه‌الطریقه سنایی ۳

  • التمثیل فی شان المغرورین بدار الدنیاآن شنیدی که حامد لفافدر حریم حرم چو کرد طوافناگهان بازخورد بر وی پیرآنکه در عهد خود نداشت نظیرگفت:حالم سلامت و خیرست...گفت: ویحک! سخن خطا گفتی...آن گهی خیر آدمی داردکه صراط دقیق بگذاردتو هنوز از صراط نگذشتیخیر چون باشد ای دد دشتیبعد از آن در بهشت چون رفتیاز سلامت نصیب بگرفتیناشده در بهشت دار سلامچون سلامت بود نیافته کام؟تفسیر "خیر" از زبان عارفی سترگ: خیر عبور از صراط و ورود به بهشت است(گرچه در این جهان نیز با بریدن از وابستگی‌های زمانی ‌از صراط اعتدال می‌توان عبور کرد و به "خیر" رسبد)نگرش به جهان‌ها به صورت پیوسته موهبت عرفان است.بهشت در رفع تضادها و فراتر رفتن از دوگانگی و اضطراب این جهانی است(دارالسلام)دکتر مهدی صحافیانآرامش و پرواز روح بخوانید, ...ادامه مطلب

  • دشواری دریافت‌های تاریخی ۲۲ بهره‌گیری تاریخ طبری از اسرائیلیات

  • ...قاصدان فرمان یافته بودند که بر ابراهیم فرود آیند و او و ساره را به اسحاق بشارت دهند.پانزده شب بود که ابراهیم مهمان نداشت پس از آن خورسند شد که مهمان نکوروی مانند آنها نداشته بود و گفت اینان را هیچ کس جز خود من خدمت نکند.گوساله‌ای بریان بیاورد و پیش آنها نهاد که دست نزدند.گفتند بیم مکن که ما را به سوی قوم لوط فرستاده‌اند.ساره ایستاد بخندید که از کار قوم لوط خبر داشت و او را به اسحاق بشارت دادند.در آن هنگام ساره نود ساله بود و ابراهیم یکصد و بیست سال داشت.از "شعیب‌جبای" روایت کرده‌اند که ابراهیم شانزده ساله بود که وی را به آتش افکندند و اسحاق* هفت ساله بود که فرمان ذبح وی آمد و ساره نود ساله بود که وی را بزاد و مذبح اسحاق دو میل از خانه ایلیا فاصله داشت و چون ساره فرمان ذبح وی را بدانست دو روز بیمار شد و سوم روز یمرد.بنای کعبهپس از تولد اسماعیل و اسحاق خدا عزوجل به ابراهیم فرمان داد که خانه‌ای بسازد و ابراهیم ندانست بنای خانه را کجا کند.خدای "آرامش" را نزد او فرستاد که محل خانه را بنماید و " آرامش" بر او بگذشت و هاجر و اسماعیل که کودکی خردسال بود همراه ابراهیم بودند....خدای تعالی " آرامش" را که بادی سخت بود و دو سر داشت بفرستاد و سرها به دنبال یکدیگر بود و برفت تا به مکه رسید و در جای کعبه حلقه زد چنانکه مار حلقه زند و ابراهیم فرمان گرفت هر جا آرامش جای گرفت خانه را بنیان کند. (تاریخ طبری یا تاریخ الرسل والملوک، ترجمه ابوالقاسم پاینده ج۱ ص۱۹۰-۱۸۷)* ذبیح بودن اسحاق فقط در تورات و به دنبال آن در تفاسیر و متون اهل سنت آمده است.دکتر مهدی صحافیان آرامش و پرواز روح بخوانید, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها