نقد وقت در اشعار خاقانی و سعدی ("وقت خوش"بهشت نقد تصوف و عرفان) 102

ساخت وبلاگ

چو عمر رفته به محنت که غم فزاید یادش

به یاد نارمت ایرا که یادگار بلایی

چو روز فرقت یاران که نشمرند ز عمرش

ز عمر نشمرم آن ساعتی که پیش من آیی

ز خوان وصل تو کردم خلال و دست بشستم

به آب دیده ز عشقت که زهر عمر گزایی

مرا به سال مزن طعنه گر کهن شده سروم

که تو به تازگی عمر هم‌چو گل به نوایی

تویی که نقب زنی در سرای عمر و به آخر

نه نقد وقت* بری کیسهٔ حیات ربایی

چنان که از دیت خون بود حیات دوباره

دوباره عمر شمارم که یابم از تو جدایی(خاقانی- غزل 398)

خوشا و خرما وقت حبیبان

به بوی صبح و بانگ عندلیبان

خوش آن ساعت نشیند دوست با دوست

که ساکن گردد آشوب رقیبان

دو تن در جامه‌ای چون پسته در پوست

برآورده دو سر از یک گریبان

سزای دشمنان این بس که بینند

حبیبان روی در روی حبیبان

نصیب از عمر دنیا نقد وقت* است

مباش ای هوشمند از بی نصیبان

چو دانی کز تو چوپانی نیاید

رها کن گوسفندان را به ذئبان

من این رندان و مستان دوست دارم

خلاف پارسایان و خطیبان

بهل تا در حق من هر چه خواهند

بگویند آشنایان و غریبان

لب شیرین لبان را خصلتی هست

که غارت می‌کند هوش لبیبان

نشستم با جوانمردان اوباش

بشستم هر چه خواندم بر ادیبان

که می‌داند دوای درد سعدی

که رنجورند از این علت طبیبان(سعدی غزل 448)

دکتر مهدی صحافیان

آرامش و پرواز روح

+ نوشته شده در چهارشنبه ۱۴۰۳/۰۳/۰۹ ساعت ۱۲:۵۷ ب.ظ توسط مهدی صحافیان  | 

آرامش و پرواز روح Relax and Flying Spiri...
ما را در سایت آرامش و پرواز روح Relax and Flying Spiri دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4sahafianf بازدید : 12 تاريخ : جمعه 18 خرداد 1403 ساعت: 10:21