ذکر ابوسعید در الهی نامه عطار 1 ("وقت خوش"بهشت نقد تصوف و عرفان)46

ساخت وبلاگ

مناظرۀ شیخ ابوسعید با صوفی و سگ:

یکی صوفی گذر می‌کرد ناگاه

عصا را بر سگی زد در سر راه

چو زخمی سخت بر دست سگ افتاد

سگ آمد در خروش و در تگ افتاد

به پیش بوسعید* آمد خروشان

به خاک افتاد دل از کینه جوشان

چو دست خود بدو بنمود برخاست

از آن صوفی غافل، داد می‌خواست

به صوفی گفت شیخ: ای بی وفا مرد!

کسی با بی‌زبانی این جفا کرد؟!

زبان بگشاد صوفی گفت: ای پیر!

نبود از من که از سگ بود تقصیر

چو کرد او جامهٔ من نانمازی

عصایی خورد از من نه به بازی

به سگ گفت آنگه، آن شیخ یگانه

که تو از هر چه کردی شادمانه

به جان من می‌کشم آن را غرامت

بکن حکم و میفگن با قیامت

وگر خواهی که من بدهم جوابش

کنم از بهر تو اینجا عقابش

سگ آنگه گفت: ای شیخ یگانه!

چو دیدم جامهٔ او صوفیانه

شدم ایمن کز او نبود گزندم

چه دانستم که سوزد بندبندم

عقوبت گر کنی او را کنون کن

وز او این جامهٔ مردان برون کن

چو سگ را در ره او این مقام است

فزونی جُستنت بر سگ حرام است

اگر تو خویش از سگ بیش دانی

یقین دان کز سگی خویش دانی(بخش دوم)

سگی دامن ابوسعید را می‌گیرد که این صوفی مرا زده است. صوفی می‌گوید چون لباسم را نجس کرده چنین ضربه سختی خورده است.سگ از ابوسعید می‌خواهد که لباس جوانمردان را از تن او بیرون کند... (در راه سلوک همه جانداران، جایگاه و احترام دارند)

دکتر مهدی صحافیان

آرامش و پرواز روح

+ نوشته شده در شنبه ۱۴۰۲/۰۸/۲۰ ساعت ۱۲:۳۹ ب.ظ توسط مهدی صحافیان  | 

آرامش و پرواز روح Relax and Flying Spiri...
ما را در سایت آرامش و پرواز روح Relax and Flying Spiri دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4sahafianf بازدید : 81 تاريخ : يکشنبه 21 آبان 1402 ساعت: 16:17