وان دگر خون همی گریست که آه
نفس و شیطان زدند بر من راه
خاک انباشتم به دیده هوش
سخن راست را نکردم گوش
کاشکی بهر امتحان باری!
کردمی زآن ذخیره مقداری
تا کنون نقد وقت* من گشتی
وقتم این سان به مقت نگذشتی!(هفت اورنگ-دفتر اول)
در این خرابه مکش بهر گنج غصه و رنج
چو نقد وقت* تو شد فقر، خاک بر سر گنج
به کشت و کار جهان رخ میار کآخر داو
ز کشت مات شود شاه عرصه شطرنج(غزل 252)
جان در کفم به نقد لقایم بگیر دست
سودای عاشقان تو باشد یدا به ید
مستغرق شهود تو کردهست نقد وقت*
مستخلص از فسانه امس(دیروز) و امید غد(فردا)(قصیده 9)
به کوی عزلتم ویرانهای هست
ز نقد وقت* درویشانهای هست
به دستم تا ز هستی دست شویم
ز خم نیستی پیمانهای هست(غزل 83)
بهلول را گفتند: دیوانگان بصره را بشمار. گفت: آن از حیز شمار بیرون است، اگر گویید عاقلان را بشمارم که معدودی چند بیش نیستند.
هرکه عاقل بینی او را بهره است
نقد وقت* از مایه دیوانگی
میزید از آفتاب حادثات
شادمان در سایه دیوانگی(بهارستان-مطایبات)
دکتر مهدی صحافیان
آرامش و پرواز روح
+ نوشته شده در یکشنبه ۱۴۰۳/۰۳/۱۳ ساعت ۱۲:۳۵ ب.ظ توسط مهدی صحافیان |
آرامش و پرواز روح Relax and Flying Spiri...
ما را در سایت آرامش و پرواز روح Relax and Flying Spiri دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : 4sahafianf بازدید : 12 تاريخ : جمعه 18 خرداد 1403 ساعت: 10:21