آرامش و پرواز روح Relax and Flying Spiri

متن مرتبط با «سوم» در سایت آرامش و پرواز روح Relax and Flying Spiri نوشته شده است

ادامه دریافتهای دفتر سوم مثنوی 32 تبسم شیرین و رمز آمیز پیامبر(ص)به اسیران

  • پیامبر گروهی از اسیران (جنگ بدر) را می دید که دست بسته می بردند.و پیامبر رحمت؛ این جان عاشق انسانها تبسم می کرد و به اسیران می خندید.اسیران با خور می گفتند چگونه است که از اسارت ما خوشحال است؟!پیامبر که گویا سخن پنهانی آنها را شنیده فرمود: در شگفتم از گروهی که آنها را با زنجیر به سوی بهشت می برند.زاویه دید ؛گونیای اندیشه:به یک جنگ از زوایای مختلف می شود نگاه کرد.و این یک نگرش ممتاز است بر مبنای اص,ادامه,دریافتهای,دفتر,مثنوی,تبسم,شیرین,آمیز,پیامبرصبه,اسیران ...ادامه مطلب

  • ادامه دریافتهای دفتر سوم مثنوی 33 تبسم شیرین و رمز آمیز پیامبر (ص)به اسیران 2

  • آنچنان شادند در ذل و تلفهمچو ما در وقت اقبال و شرفاسیران با خود می گفتند قبلا که پیامبر از ما شکست می خورد هم همین گونه شاد بود.آن یکی گفت ار چنان است آن ندیدچون بخندید او که ما را بسته دیدچرت رحمت همه جهان ها و هستی ها به اسارت ما می خندد؟!گرچه نشنید آن موکل آن سخن رفت در گوشی که آن بد من لدنبوی پیراهان یوسف را ندید آنکه حافظ بود و یعقوبش کشید 4529تعحب و اعتراض اسیران را نگهبانان نشنیدند اما جان ,ادامه,دریافتهای,دفتر,مثنوی,تبسم,شیرین,آمیز,پیامبر,اسیران ...ادامه مطلب

  • ادامه دریافتهای دفتر سوم مثنوی 28 حکایت درویشی که در زمان داود ع روزی بی زحمت می خواست 1

  • درویشی سالها در بر روی خود بسته و از خداوند روزی بی زحمت می خواست و به درگاه خداوند بدون توجه به مسخره کردن های مردم دعا می کرد.ناگهان یک روز در حالی که غرق دعا بود،گاوی به خانه او آمد و با ضربات شاخش در را شکست.درویش بی درنگ آن گاو را سر برید و آن را موهبت خداوند می دانست.صاحب گاو به پیش داود نبی شکایت برد .درویش گفت :مدت هفت سال از خداوند روزی بی زحمت می خواستم و اینک دعایم پذیرفته شد و به شکرانه آن گاو را ذبح کردم.صاحب گاو از این جواب سربالا خشمگین شد و از داود ع خواست تا خسارت گاو را از او بستاند.داود پس از شنیدن سخنان هر دو طرف در محراب خلوت کرد و پس از دریافت وحی حکم خداوند رابه صاحب گاو,ادامه,دریافتهای,دفتر,سوم,مثنوی,حکایت,درویشی,زمان,داود,روزی,زحمت,خواست ...ادامه مطلب

  • ادامه دریافتهای دفتر سوم مثنوی 18

  • حکایت آن درویش که در کوه خلوت کرده بود و خواراکش از درختان انار و گلابی بود2مدتی بر نذر خود بودش وفاتا در آمد امتحانات قضا 1637زین سبب فرمود استثنا کتیدگر خدا خواهد به پیمان بر زنیدرمز ان شاءالله گفتن این است که قبل از هر تصمیمی باید با اندیشه گفته شود.در حدیث آمد که دل همچون پری ستدر بیابانی اسیر ص, ...ادامه مطلب

  • ادامه دریافتهای دفتر سوم مثنوی 19

  • حکایت کرامات "دقوقی"دقوقی عارف رسیده به حقایق و دریافتها،پیوسته در سفر بود به طوری که دو روز در یک مکان نبود.او با شوقی آتشین در جستجوی اولیای خداوند بود.پس از سالها سرگردانی و تشنگی،به ساحلی می رسد. در کرانه شگفت انگیز آن دریا، هفت شمع فروزان بود گه روشنایی شگفت انگیزی داشت و شعله شمعها به آسمان پر, ...ادامه مطلب

  • ادامه دریافتهای دفتر سوم مثنوی 20

  • حکایت دقوقی و کراماتش 2در این تمثیل پر رمز وراز، زیباترین مباحث سلوک بیان می شود :-اتحاد نوری اولیا در یکی شدن نور های هفت گانه و درخت ها تمثیل شده است.-تجلی حق در لباس خلق-تسلیم در برابر خداوند-فهم توانایی، بینایی و مهربانی خداوند، آنجا که دقوقی برای غرق شدگان دعا می کند یعنی از خداوند سبقت گرفته ا, ...ادامه مطلب

  • ادامه دریافتهای دفتر سوم مثنوی 21 حکایت دقوقی و کراماتش 3

  • همچو داودم نود نعجه مراستطمع در نعجه حریفم هم بخاست 1954تمثیل دیگر برای تمامیت خواه بودن عشق و شوق دقوقی برای ملاقات اولیا ،داستان داود نبی است که در آیه 23 سوره ص آمده است که داود نود ونه زن داشت اما چشمش به زنی بی نهایت زیبا به نام اوریا می افتد و او را نیز به عقد خود در می آورد (در حالی که خواستگ, ...ادامه مطلب

  • ادامه دریافتهای دفتر سوم مثنوی22

  • حکایت دقوقی و کراماتش 4هفت شمع اندر نظر شد هفت مردنورشان می شد به سقف لاژورد2001دقوقی هفت نور دید که در اصل یکی بودند.باز در کمال تعجب دید آن نورها، هفت مرد هستند.باز هر بک مرد شد شکل درختچشمم از سبزی ایشان نیکبخت باز در نظر هفت مرد تبدیل به هفت درخت پر برگ و میوه شد. بیخشان از شاخ خندان روی ترعقل ا, ...ادامه مطلب

  • ادامه دریافتهای مثنوی دفتر سوم 24 حکایت دقوقی و کراماتش 6

  • چونکه با تکبیرها مقرون شدندهمچو قربان از جهان بیرون شدندمعنی تکبیر این است ای امامکای خدا پیش تو ما قربان شدیموقت ذبح الله اکبر می کنیهمچنین در ذبح نفس کشتنیتمثیل الله اکبر نماز به کشتن نفس.و بیرون رفتن از این جهان به وسیله نمازی که با قربانی شدن آغاز شود.تن چو اسماعیل و جان همچون خلیلکرد جان تکبیر , ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها